سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
فرات(1)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
رهبر انقلاب ، امام خمینی ، گفتمان انقلاب ، انتخابات 92 ، اهل بیت ، امام خمینى ، دعا ، دکتر جلیلى ، فتنه ، انتخابات ، انتخابات92 ، ولایت ، ولایت فقیه ، نصیحت ، امام على ، امام علی ، امامت ، آل خلیفه ، آل سعود ، ارتحال امام ، ازدواج ، اشعار رهبر انقلاب ، بصیرت ، اهل البیت ، رمضان ، فرهنگ ، ساده زیستی ، مجلس خبرگان ، مناجات ، مناجات شعبانیه ، انقلاب اسلامى ، رهبری ، روزه ، شیعه ، شیعیان بحرین ، ضیافت الهی ، طاهری ، طلاب ، طلاب جوان ، عاشورا ، عدالت ، عرفه ، عروس و داماد ، عزاداری ، عشق ، عقد ، علم ، عمار یاسر ، عید غدیر ، غدیر ، غزل ، فاطمه زهرا ، روشنگری ، ریاست جمهورى ، زن مسلمان ، زیارت ، انقلاب اسلامى ، انگلیس ، دفاع مقدس ، دکتر لنکرانى ، دکترجلیلى ، دیدار ، دکتر جلیلى ، رئیس جمهور ، راهیان نور ، رفتار انسانى ، مناجات ناشنوایان ، منافق ، مهدویت ، مهریه ، نجف ، نخبگان ، محرم ، مداحی ، مدعى اسلام ، مرثیه ، مرجعیت ، مشهد مقدس ، مظلومین ، معارف قرآن ، سال نو ، سردار شیرازی ، سلمان رشدى ، سیاست ، سیره شهدا ، شعبان ، شعر ، شهادت ، شهیدان رجایی و باهنر ، فرهنگ بسیجی ، فلسطین ، قرآن ، قطع نخاع ، فتوا ، فرمانده کل قوا ، بیت المال ، بیدارى اسلامى ، بیداری اسلامى ، پیامبر اسلام ، پیامبر اکرم ، تدبر در قرآن ، تقرب به خدا ، تقلب ، تقوا ، تنفیذ ، توسل ، توکل ، جامعه قرآنى ، جانبازان ، جبهه‌هاى سیاسی ، جرم بزرگ ، جلیلى ، جمکران ، جنگ تحمیلی ، جنگ صفین ، جهیزیه ، جواد محدثی ، جوان ، جوشن صغیر ، حضرت زهرا ، حضرت علی ، حفظ قرآن ، حکومت اسلامی ، حماسه حضور ، حماسه سیاسى ، حماسه سیاسی ، حوزه علمیه ، حکم ، خاطرات ، خانواده ، خلافت ، خواص ، خوشبختی ، دشمن شناسى ، دشمن شناسی ، اقتصاد ، امام حسین ، امام خامنه اى ، امام خامنه ای ، امام خامنه‌ای ، استکبار ، اسلام نما ، آمریکا ، آیات شیطانى ، ابن لبون ، اجتناب از گناه ، اذان صبح ، 14 خرداد ، 14 سکه ، 22 بهمن 88 ، 22خرداد ، 8 شهریور ، آرمان آفرینى ، امساک ، امین ، امام زمان ، امام سجاد ، انرژى هسته ای ، انس با تفاسیر ، انفجار ، انقلاب ، بحرین ، برنامه فرهنگى ، بسیج ، نظرسنجى ، نماز ، نهج البلاغه ، نوآوری ، نوروز ، هاشمى ، هویت ، وحدت ملى ، وعده الهی ، ولی فقیه ، یاد خدا ، یاران خراسانی ، گفتمان انقلاب اسلامى ، ما را تو می‌شناسى ، مجاهدت ، ولایت پذیرى ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :64
بازدید دیروز :43
کل بازدید :617094
تعداد کل یاداشته ها : 79
103/1/10
7:22 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
حسان[483]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
قرآن و تفسیر رهبر معظم انقلاب کبوترانه کهف المهدی لیست وبلاگهاى قرآنى رهسپاریم با ولایت تا شهادت عشق سرخ وبلاگ بسیج بوی سیب بشیر آرامش جاویدان تحقق اهداف شهدا خط سوم باد صبا بندیر او خواهد آمد برو بچه های ارزشی بصیرت فاااااصله... سیب گلاب سیمرغ مهدی، منجی بشریت یار خراسانى صبح دیگری در راه است.. نسیم بهار زندگی باید کرد نور کشکول شمیم حیات شمیم انتظار عشق یعنی در فراقش سوختن آخرالزمان و منتظران ظهور کیمیا لــبــخــنــد قـــلـــم نهِ/ دی/ هشتاد و هشت عاشق آسمونی مهر بر لب زده توشه آخرت گل پیچک یا علی گفتیم و عشق آغاز شد دهیارى آبینه فانوس ردّ پای او هفته نامه نه دى حدائق ذات بهجة شیعیان! او خواهد آمد... O2H-SMS پناه قرآن منطقه آزاد غلط غولوت مـهــــدی یــاران به عشق ارباب شیعه علی راه نشانم بده ... قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات ولایت دات کام خادمین کهف الشهداء دکتر علی حاجی ستوده من اجل تراب البحرین اصبحناشهداء حفاظ عــــــفـــــــاف و حـــــجــــــاب بانوی آفتاب مناطق عملیاتی جبهه جنوب پیامک 590 عطر ریحان عاشق خدا منطقه آزاد بی صدا میخوانمت بچه مرشد! یکی بود هنوزهم هست صاعقه دکتر علی حاجی ستوده کانون فرهنگی شهدای شهریار صرفا جهت اطلاع شهید عباس افشار سیاه مشق های میم.صاد زندگی کاروانی مجله فرهنگی هنری آرمان شایگان یامهدی چند تکه عاشقانه پلاک 40 امام زمان از فرش تا عرش شهید شلمچه داستان نویس آشنای غریب مردود استان قدس لحظه های آبی عشق پنهان رایحه ظهور زنجان رقصی میان میدان مین حنا، دختری با مقنعه اخراجیها سکوت سبز EMOZIONANTE یک یادداشتهای روزانه رضا سروری شبستان بادصبا مسیحاى سبحان بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن مهاجر

امام خمینى و آیت الله العظمى خامنه اىروزهای آخر جنگ طرحی برای عملیات در محور کوشک و طلائیه تهیه شده بود و 300 الی 400 گردان آماده عملیات شدند. میزان موفقیت را بالای 70 درصد، اسرای دشمن را 5 تا 6هزار نفر و کسب غنائم بسیاری را هم  برآورد کرده‌اند.
مقام معظم رهبری با آنکه موافق اجرای عملیات بودند، اما موافقت امام را نیز شرط دانستند، از این رو با حضرت امام تماس تلفنی گرفتند و پس از بررسی موضوع، پاسخ امام (ره) این بود: «من صلاح نمی‌دانم که این عملیات انجام شود» مقام معظم رهبری هم گفتند: «چشم، هر چه شما بفرمایید.»
فرماندهان تلاششان این بود که دوباره صحبتی با امام بشود، اما معظم‌له فرمودند: «ما همه همچون اسلحه‌ای هستیم که گلنگدن آن کشیده شده، فشنگ هم آماده است و ما مثل همان گلوله هستیم که اگر امام انگشتش را تکان دهد و ماشه را بچکاند ما شلیک می‌شویم، اگر نه ما آماده و منتظر آن اشاره انگشت حضرت امام می‌مانیم.»

(مأخذ: مرکز خبر حوزه به نقل از نویسنده کتاب امیر حماسه‌ها)


90/3/16::: 2:54 ع
نظر()
  

آیت الله خامنه ای 1357 امام خمینییکى از خاطرات خیلى جالب من، آن شب اوّلى است که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواسشت جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند.
هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد. همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!


ادامه مطلب...

89/11/16::: 3:28 ع
نظر()
  
امام خمینى و امام خامنه ایآن روزى که در مجلس خبرگان، بعد از رحلت امام رضوان‌الله علیه ـ آن روزِ اوّل که بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم ـ بحث کردند چه کسى را انتخاب کنیم و بالاخره اسم این بنده حقیر به میان آمد و اتّفاق کردند بر این‏که این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب کنند، من مخالفت کردم؛ مخالفت جدّى کردم. نه این‏که می‏خواستم تعارف کنم؛ نه. او خودش می‏داند که در آن لحظات در دل من چه می‏گذشت. رفتم آن‏جا ایستادم و گفتم آقایان! صبر کنید، اجازه بدهید. اینها هم ضبط شده، موجود است. هم تصویرش هست، هم صدایش هست. شروع کردم به استدلال کردن که مرا براى این مقام انتخاب نکنید. گفتم نکنید؛ هر چه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان، مجتهدین و فضلایى که آن‏جا بودند، جواب دادند. من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولى بعد دیدم چاره‏اى نیست. چرا چاره‏اى نیست؟ زیرا به گفته افرادى که من به آنها اطمینان دارم، این «واجب» در من «متعیّن» شده است. یعنى اگر من این بار را برندارم، این بار بر زمین خواهد ماند. این‏جا بود که گفتم قبول می‏کنم. چرا؟ چون دیدم بار بر زمین می‏ماند. براى این‏که بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر کس دیگرى آن‏جا بود، یا من می‏شناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول مى‌کردند، یقیناً من قبول نمى‌کردم. بعد هم گفتم پروردگارا! توکل بر تو. خدا هم تا امروز کمک کرد. قبل از آن هم همین‏طور بود. من دو دوره به ریاست جمهورى انتخاب شدم و در هر دو دوره هم قبول نمی‏کردم. دوره اوّل ـ که تازه از بیمارستان آمده بودم ـ دوستان گفتند اگر تو قبول نکنی، این بار بر زمین مى‌ماند؛ کسى نیست. ناچار شدم. دوره دوم، خودِ امام به من فرمودند که بر تو متعیّن است. خدمت ایشان رفتم و گفتم: آقا؛ من قبول نمی‏کنم. من دیگر این دفعه به میدان نمی‏آیم. گفتند: بر شما متعیّن است. یعنى واجب، واجب کفایى نیست؛ متعیّناً بر شما واجب است؛ واجب عینى است.
عزیزانم! اگر واجب عینى باشد، من از زیر هیچ بارى دوش خودم را خالى نمى‏کنم.

89/3/15::: 9:42 ع
نظر()
  
آیت الله امام خامنه ایفردای آن شبی که امام عزیز(ره) به جوار رحمت الهی پیوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألی به قرآن زدم؛ این آیه شریفه سوره کهف آمد: «وامّا من آمن و عمل صالحاً فله جزاء الحسنى و سنقول له من أمرنا یسراً [و اما کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد پاداش ‍ نیکو خواهد داشت، و ما دستور آسانی به او خواهیم داد؛ آیه 88]». دیدم واقعاً مصداق کامل این آیه، همین بزرگوار است. ایمان و عمل صالح و جزاى حُسنى، بهترین پاداش براى اوست.


  
محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) (+)
رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای khamenei
حدود دو سال پیش، در سفری به مشهد، با آقای رضا میرکریمی ـ نویسنده و کارگردان سینما ـ همراه شدیم. در راه، صحبت از ساده زیستی رهبر انقلاب - حضرت آیت الله خامنه‌ای - شد. آقای میرکریمی خاطره‌ای از رهبر معظم انقلاب تعریف کرد؛ که بسار جالب و روشنگر بود. به نظرم رسید بیان آن، برای دیگران نیز بتواند روشنگر برخی مطالب باشد.
* * *
آقای میرکریمی می‌گفت (نقل به مضمون):«هر وقت در جریان کار و زندگی زیاد به من فشار [روانی ] وارد می‌آید، در هر مرحله ای که باشم، همه چیز را رها می‌کنم و ـ گاهی از همان سر کار ـ تلفنی به خانه می‌زنم، و یکراست به فرودگاه می‌روم. همان جا بلیطی تهیه می‌کنم؛ و عازم مشهد می‌شوم. آنجا زیارتی [و درد دلی] با امام رضا(ع) می‌کنم؛ و آرام می‌شوم، و برمی‌گردم.
یک بار ـ در یکی از همین سفرها ـ توی هواپیما نشسته بودم، و در طول راه بودیم. در خودم بودم، که دیدم در قسمت جلو هواپیما انگار وضعیت متفاوتی است. به این معنی که، کسانی را می‌دیدم که از جاهای مختلف هواپیما، یکی یکی به قسمت جلو می‌رفتند. آنجا کنار یکی از صندلیها می‌نشستند.با شخصی که روی آن صندلی نشسته بود چیزهایی می‌گفتند و می‌شنیدند. بعد، خوشحال و راضی، برمی گشتند و سر جایشان می‌نشستند.
کنجکاو شدم بدانم قضیه چیست. از یکی از کسانی که از آنجا برمی گشت، موضوع را پرسیدم. گفت : کسی که آنجا نشسته، مقام معظم رهبری است.
هم بسیار تعجب کردم و هم خوشحال شدم. به قسمت جلو هواپیما رفتم و از فردی که معلوم بود محافظ است، پرسیدم : می‌شود رفت، با آقا صحبت کرد؟
گفت: بله. قدری صبر کن تا کسی که پهلوی آقاست، صحبتش تمام شود.
از فرصت استفاده کردم و پرسیدم: چرا آقا با پرواز عمومی به مشهد می‌روند؟!
گفت : آقا فقط سفرهای رسمی دولتی را با پرواز اختصاصی می‌روند. سفرهای شخصی [که عمدتاً هم سفر زیارتی به مشهد است] را مثل همه مردم، با پروازهای عمومی می‌روند.
پرسیدم: یعنی می‌روند برایشان بلیط هم می‌خرند؟!
گفت: بله. مثل همه مسافرهای معمولی، برایشان بلیط می‌خرند. بدون اطلاع یا تشریفات خاص، می‌آیند سوار هواپیما می‌شوند و راهی می‌شوند. تازه توی هواپیماست که خدمه پرواز و مسافران، متوجه حضور ایشان می‌شوند.
صبر کردم تا صحبت نفر قبلی تمام شد. جلو رفتم. خودم را معرفی کردم و...»
* * *
با خود گفتم: از کسی که عمری را به سادگی و با حداقل امکانات مادی زیسته و اکنون رهبری انقلابی‌ترین نظامهای سیاسی ـ و البته مذهبی ـ جهان را بر عهده دارد، جز این همه ملاحظه و دقت در استفاده از بیت المال و قائل شدن مرز و تفاوت بین کار شخصی و کار حکومتی نیز انتظار نمی‌رود. کاش دیگر مسئولان نظام، خاصه آنان که این لباس مقدس را ـ که در حقیقت لباس رسول اکرم(ص) است ـ بر تن دارند هم، لااقل نصف ایشان، در رعایت مسائل مالی و امکانات بیت‌المال، خدا را در نظر می‌گرفتند و تقوا می‌ورزیدند.

  
امام خمینی ولایت فقیه حکومت اسلامیما مبارزه‌ى خود را براى اسلام و خدا شروع کردیم و قصد قدرت‌طلبى و قبضه کردن حکومت را هم نداشتیم. چندین بار از امام عزیزمان(اعلى‌اللَّه کلمته) پرسیده بودم که شما از چه زمانى به فکر ایجاد حکومت اسلامى افتادید، و آیا قبل از آن چنین تصمیمى داشتید؟ (این پرسش به خاطر آن بود که در سال 1347، درسهاى «ولایت فقیه» ایشان در نجف شروع شده بود و 48 نوار از آن درسها نیز به ایران آمده بود). ایشان گفتند: درست یادم نیست که از چه تاریخى مسأله‌ى حکومت برایمان مطرح شد؛ اما از اول به فکر بودیم ببینیم چه چیزى تکلیف ماست، به همان عمل کنیم؛ و آنچه که پیش آمد، به خواست خداوند متعال بود.
بیانات رهبر فرزانه انقلاب در مراسم بیعت مدرّسان، فضلا و طلاب حوزه‌ى علمیه مشهد، 20/4/68
مأخذ: پایگاه دفتر نشر آثار

88/11/26::: 12:32 ع
نظر()
  

زمانى که مى‌خواستم برای تبلیغ به خارج از کشور سفر کنم، محضر مقام معظم رهبرى رسیدم و از آقا توصیه‌اى خواستم.

آقا فرمودند:

«سعی کنید در آنجا مستحبات را دو برابر انجام دهید. چون که آنجا برای مصونیت از گناه به تلاش بیشترى نیاز دارید. اگر این کار را انجام دهید وقتی برگشتید اگر کاملتر نشده باشید، لااقل همان هستید که بودید. چون در آن فرهنگ باید از پادزهرى قوى‌تر استفاده کنید.»
این نکته در آن سالها برای من خیلى ارزنده بود.

راوى: حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضى آقا تهرانى


منبع:
نشریه اشراق اندیشه شماره 16


87/1/12::: 8:5 ع
نظر()
  
  

وقتی به منزل رسیدم، حضرت امام(ره) که ظاهراً فهمیده بودند من از بستری شدن ایشان مطلع هستم، مرا در آغوش گرفت و برای این که از نگرانی بیرون بیایم و فکرم را برای امتحان متمرکز کنم با خوشحالی و با هیجان خاصی فرمود: «من دیگه نمی‌رم بیمارستان، من دیگه نمی‌رم بیمارستان، برو امتحانت رو بده».
خانم زهرا مصطفوی دختر حضرت امام خمینی (ره) در گفت و گو با خبرنگار «جهان» گفت: خاطرات زیادی از امام(ره) داشته‌ام و اغلب این خاطرات را نیز در جاهای مختلف بازگو کرده‌ام، اما خاطره‌ای که به نظرم آمد جایی بازگو نکرده ام از زمانی است که من، امتحان جامع در مقطع دکتری داشتم؛ قضیه از این قرار بود که من شب قبل از امتحان به خانه پدر رفتم تا از ایشان و مادرم دیدن کنم. از قضا قرار بود فردای آن روز یعنی روز امتحان، حضرت امام را در بیمارستان جهت عمل جراحی بستری کنند. ایشان من را که دیدند به مادرم اشاره ای کردند که نکند من بویی از این ماجرا ببرم و باعث شود نگران شوم و از درسم عقب بیفتم. با اینحال من در این گیر و دار متوجه موضوع شدم، اما بروز ندادم تا امام ناراحت نشود؛ فردای آن روز پیش از آنکه سر کنکور بروم سری به خانه پدر زدم تا قبل از عمل، ایشان را یک بار دیگر ببینم؛ علی الظاهر پیش از ورود من به خانه از بیمارستان به ایشان زنگ زده بودند و وقت عمل را به تعویق انداخته بودند.
وقتی به منزل رسیدم، حضرت امام(ره) که ظاهراً فهمیده بودند من از بستری شدن ایشان مطلع هستم، مرا در آغوش گرفت و برای این که از نگرانی بیرون بیایم و فکرم را برای امتحان متمرکز کنم با خوشحالی و با هیجان خاصی فرمود: «من دیگه نمی رم بیمارستان، من دیگه نمی‌رم بیمارستان، برو امتحانت رو بده».
مصطفوی همچنین تصریح کرد: اصرار حضرت امام(ره) به علم و دانش اندوزی، علی رغم جو قبل از انقلاب و دیدگاه مخالف بسیاری نسبت به تحصیل دختران، بیش اندازه بود.
وی افزود: حضرت امام هموراه به تحصیل دختران و پسرانشان حریص بود و حتی در زمانی که اوضاع برای رفتن به کلاسها برایمان مساعد نبود؛ ایشان دروس حوزه را برای ما در خانه بازگو می کردند.
زهرا مصطفوی در پاسخ به سوال خبرنگار «جهان» مبنی بر اینکه بیشتر خود را از کدام بعد دیده اید؛ این که به عنوان دختر امام خمینی(ره) بوده اید یا اینکه به عنوان یک زن ایرانی که توانسته است توانایی خود را در فعالیت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نشان دهد؟ گفت: تفکیک این دو بعد میسر نخواهد بود؛ چراکه من به عنوان دختر امام خمینی و اینکه در دامان ایشان پررش یافته ام امری است که بی شک بازتابی در شخصیت من داشته است و بالطبع دارای تاثیر زیادی است و از طرف دیگر به عنوان یک زن ایرانی که در زمان انقلاب زندگی کرده و از انقلاب و جو آن نیز متاثر شدم.
مصطفوی همچنین درخصوص ویژگی‌های بارز شخصیت امام راحل تصریح کرد: حضرت امام(ره) به عنوان کسی که توانست انقلاب را به پیروزی برساند و فردی که توانست پس از فرهنگ‌سازی در مدت چندین سال، مردم را برای چنین انقلابی آماده کند، بی‏شک ویژگی‌های استثنایی بسیاری دارد که قابل شمارش نیست.
وی همچنین با اشاره به تاسیس جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران در این باره گفت: این جمعیت نه تنها در خدمت زنان ایرانی بوده، بلکه در خدمت تمام مردم ایران اعم از زن و مرد بوده و تمام تلاش خود را برای خدمت رسانی به مردم به کار می بندد، اما بالطبع با توجه به اینکه مراجعه‌کنندگان زن به این جمعیت بیشترند بیشتر به مسائل بانوان پرداخته است.
دختر حضرت امام(ره) همچنین ضمن بیان این که جمعیت دفاع از مردم فلسطین و قدسنا با هدف دفاع از مردم مظلوم فلسطین و رساندن صدای آنان به گوش جهانیان تاسیس شده است در این باره گفت: جمعیت دفاع از مردم فلسطین به عنوان یک جمعیت نشات گرفته از اهداف انقلاب اسلامی از تمامی مظلومان در جای جای جهان حمایت می کند؛ چراکه هدف انقلاب اسلامی یاری رساندن به تمامی مظلومان جهان است
.


86/12/7::: 3:32 ع
نظر()
  

در زمان جنگ، آیت‌الله خامنه‌ای به تیپ الغدیر تشریف بردند. من نیز خدمت ایشان بودم. معظم‌له در جمع رزمندگان استان یزد، سخنرانی می‌کردند سپس به سنگر فرماندهی رفتیم.
ناهار را در سنگر صرف نمودیم. آیت‌الله سید روح‌الله خاتمی نیز حضور داشتند. ایشان با دستهای لرزان خود کاسه بزرگی را برداشت، مقداری ماست داخل آن ریخت و بعد شروع به درست کردن دوغ نمود. دوغ آماده شد. کاسه دوغ را خدمت مقام معظم رهبری آورد و فرمود: آقا دوغ را برای شما درست کرده‌ام.
آیت‌الله خامنه‌اى فرمودند: شما خیلی به زحمت افتاده‌اید خودتان میل بفرمایید.
آیت‌الله خاتمی گفت: اول شما تناول بفرمایید، چرا که من آن را برای شما آماده کرده‌ام. شما بفرمایید و مقام معظم رهبری خواستند کاسه را بگیرند که آیت‌الله خاتمی فرمود: می‌خواهم با دست خودم به شما دوغ بدهم! بعد با دستهای لرزان خود کاسه را نگه داشت و آقا از آن دوغ آشامیدند.
پس از آن که مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند آیت‌الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت آن را چرخاند و بعد لبهای خود را بر همان جایی که آنجا دوغ میل کرده بودن گذاشت و دوغ را آشامیدند.

راوى:
حجت الاسلام والمسلمین ذالنورى، جانشین نماینده ولى فقیه در سپاه
منبع: نشریه اشراق اندیشه شماره 16


  
  

  همیشه به سادگى توصیه می کردند

امام در مورد مهریه فرزندانشان حد متعارف را در نظرداشتند ایشان همیشه در امور مربوط به ازدواج سفارش به سادگى می کردند. (به نقل از: فرشته اعرابى)

عروسی ما ساده برگزار شد

مقداری ملک از پدری به امام ارث رسیده بود.آقا چنین نبود که طلبه ای باشند که فقط زندگی شان از درآمد طلبگی بگذرد.از این جهت در ابتدای ازدواجشان با خانم یک منزل کوچک اجاره کرده و در این منزل تنها بودند _ با مستأجرهای دیگر در یک منزل نبودند _ اثاث منزل را هم خانم آوردند.امام جز همان اثاث که بعد از یکی دو ماه از حجره خود در مدرسه فیضیه آوردند ،اثاث دیگری نداشتند.خانم تعریف می کرد مراسم عروسی ما بسیار ساده برگزار شد.کل اثاثیه امام گلیمی بود و یک دست رختخواب و یک چراغ خوراک پزی دو فتیله ای و یک قوری و استکان نعلبکی و یک عدد قابلمه خیلی کوچک ،تا اینکه بعد از یکی دو سال اثاثیه ای که از پدر امام به ارث رسیده بود آقای پسندیده به امانت نزد خود نگاه داشته بودند ،برای امام فرستادند.خانم می گفتند آنها هم اثاثی نسبتاً قدیمی بود.مقداری ظروف خیلی قدیمی و چند تکه فرش قدیمی که نسبتاً کهنه بودند.مجموعاً زندگی امام یک زندگی طلبگی اما نسبتاً آبرومند بود. (به نقل از: فریده مصطفوى، دختر امام)

منبع:
سایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى ره


86/11/20::: 3:32 ع
نظر()
  
  
   1   2      >