سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
فرات(1)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
رهبر انقلاب ، امام خمینی ، گفتمان انقلاب ، انتخابات 92 ، اهل بیت ، امام خمینى ، دعا ، دکتر جلیلى ، فتنه ، انتخابات ، انتخابات92 ، ولایت ، ولایت فقیه ، نصیحت ، امام على ، امام علی ، امامت ، آل خلیفه ، آل سعود ، ارتحال امام ، ازدواج ، اشعار رهبر انقلاب ، بصیرت ، اهل البیت ، رمضان ، فرهنگ ، ساده زیستی ، مجلس خبرگان ، مناجات ، مناجات شعبانیه ، انقلاب اسلامى ، رهبری ، روزه ، شیعه ، شیعیان بحرین ، ضیافت الهی ، طاهری ، طلاب ، طلاب جوان ، عاشورا ، عدالت ، عرفه ، عروس و داماد ، عزاداری ، عشق ، عقد ، علم ، عمار یاسر ، عید غدیر ، غدیر ، غزل ، فاطمه زهرا ، روشنگری ، ریاست جمهورى ، زن مسلمان ، زیارت ، انقلاب اسلامى ، انگلیس ، دفاع مقدس ، دکتر لنکرانى ، دکترجلیلى ، دیدار ، دکتر جلیلى ، رئیس جمهور ، راهیان نور ، رفتار انسانى ، مناجات ناشنوایان ، منافق ، مهدویت ، مهریه ، نجف ، نخبگان ، محرم ، مداحی ، مدعى اسلام ، مرثیه ، مرجعیت ، مشهد مقدس ، مظلومین ، معارف قرآن ، سال نو ، سردار شیرازی ، سلمان رشدى ، سیاست ، سیره شهدا ، شعبان ، شعر ، شهادت ، شهیدان رجایی و باهنر ، فرهنگ بسیجی ، فلسطین ، قرآن ، قطع نخاع ، فتوا ، فرمانده کل قوا ، بیت المال ، بیدارى اسلامى ، بیداری اسلامى ، پیامبر اسلام ، پیامبر اکرم ، تدبر در قرآن ، تقرب به خدا ، تقلب ، تقوا ، تنفیذ ، توسل ، توکل ، جامعه قرآنى ، جانبازان ، جبهه‌هاى سیاسی ، جرم بزرگ ، جلیلى ، جمکران ، جنگ تحمیلی ، جنگ صفین ، جهیزیه ، جواد محدثی ، جوان ، جوشن صغیر ، حضرت زهرا ، حضرت علی ، حفظ قرآن ، حکومت اسلامی ، حماسه حضور ، حماسه سیاسى ، حماسه سیاسی ، حوزه علمیه ، حکم ، خاطرات ، خانواده ، خلافت ، خواص ، خوشبختی ، دشمن شناسى ، دشمن شناسی ، اقتصاد ، امام حسین ، امام خامنه اى ، امام خامنه ای ، امام خامنه‌ای ، استکبار ، اسلام نما ، آمریکا ، آیات شیطانى ، ابن لبون ، اجتناب از گناه ، اذان صبح ، 14 خرداد ، 14 سکه ، 22 بهمن 88 ، 22خرداد ، 8 شهریور ، آرمان آفرینى ، امساک ، امین ، امام زمان ، امام سجاد ، انرژى هسته ای ، انس با تفاسیر ، انفجار ، انقلاب ، بحرین ، برنامه فرهنگى ، بسیج ، نظرسنجى ، نماز ، نهج البلاغه ، نوآوری ، نوروز ، هاشمى ، هویت ، وحدت ملى ، وعده الهی ، ولی فقیه ، یاد خدا ، یاران خراسانی ، گفتمان انقلاب اسلامى ، ما را تو می‌شناسى ، مجاهدت ، ولایت پذیرى ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :72
بازدید دیروز :57
کل بازدید :617729
تعداد کل یاداشته ها : 79
103/2/6
5:27 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
حسان[483]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
قرآن و تفسیر رهبر معظم انقلاب کبوترانه کهف المهدی لیست وبلاگهاى قرآنى رهسپاریم با ولایت تا شهادت عشق سرخ وبلاگ بسیج بوی سیب بشیر آرامش جاویدان تحقق اهداف شهدا خط سوم باد صبا بندیر او خواهد آمد برو بچه های ارزشی بصیرت فاااااصله... سیب گلاب سیمرغ مهدی، منجی بشریت یار خراسانى صبح دیگری در راه است.. نسیم بهار زندگی باید کرد نور کشکول شمیم حیات شمیم انتظار عشق یعنی در فراقش سوختن آخرالزمان و منتظران ظهور کیمیا لــبــخــنــد قـــلـــم نهِ/ دی/ هشتاد و هشت عاشق آسمونی مهر بر لب زده توشه آخرت گل پیچک یا علی گفتیم و عشق آغاز شد دهیارى آبینه فانوس ردّ پای او هفته نامه نه دى حدائق ذات بهجة شیعیان! او خواهد آمد... O2H-SMS پناه قرآن منطقه آزاد غلط غولوت مـهــــدی یــاران به عشق ارباب شیعه علی راه نشانم بده ... قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات ولایت دات کام خادمین کهف الشهداء دکتر علی حاجی ستوده من اجل تراب البحرین اصبحناشهداء حفاظ عــــــفـــــــاف و حـــــجــــــاب بانوی آفتاب مناطق عملیاتی جبهه جنوب پیامک 590 عطر ریحان عاشق خدا منطقه آزاد بی صدا میخوانمت بچه مرشد! یکی بود هنوزهم هست صاعقه دکتر علی حاجی ستوده کانون فرهنگی شهدای شهریار صرفا جهت اطلاع شهید عباس افشار سیاه مشق های میم.صاد زندگی کاروانی مجله فرهنگی هنری آرمان شایگان یامهدی چند تکه عاشقانه پلاک 40 امام زمان از فرش تا عرش شهید شلمچه داستان نویس آشنای غریب مردود استان قدس لحظه های آبی عشق پنهان رایحه ظهور زنجان رقصی میان میدان مین حنا، دختری با مقنعه اخراجیها سکوت سبز EMOZIONANTE یک یادداشتهای روزانه رضا سروری شبستان بادصبا مسیحاى سبحان بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن مهاجر

وقتی به منزل رسیدم، حضرت امام(ره) که ظاهراً فهمیده بودند من از بستری شدن ایشان مطلع هستم، مرا در آغوش گرفت و برای این که از نگرانی بیرون بیایم و فکرم را برای امتحان متمرکز کنم با خوشحالی و با هیجان خاصی فرمود: «من دیگه نمی‌رم بیمارستان، من دیگه نمی‌رم بیمارستان، برو امتحانت رو بده».
خانم زهرا مصطفوی دختر حضرت امام خمینی (ره) در گفت و گو با خبرنگار «جهان» گفت: خاطرات زیادی از امام(ره) داشته‌ام و اغلب این خاطرات را نیز در جاهای مختلف بازگو کرده‌ام، اما خاطره‌ای که به نظرم آمد جایی بازگو نکرده ام از زمانی است که من، امتحان جامع در مقطع دکتری داشتم؛ قضیه از این قرار بود که من شب قبل از امتحان به خانه پدر رفتم تا از ایشان و مادرم دیدن کنم. از قضا قرار بود فردای آن روز یعنی روز امتحان، حضرت امام را در بیمارستان جهت عمل جراحی بستری کنند. ایشان من را که دیدند به مادرم اشاره ای کردند که نکند من بویی از این ماجرا ببرم و باعث شود نگران شوم و از درسم عقب بیفتم. با اینحال من در این گیر و دار متوجه موضوع شدم، اما بروز ندادم تا امام ناراحت نشود؛ فردای آن روز پیش از آنکه سر کنکور بروم سری به خانه پدر زدم تا قبل از عمل، ایشان را یک بار دیگر ببینم؛ علی الظاهر پیش از ورود من به خانه از بیمارستان به ایشان زنگ زده بودند و وقت عمل را به تعویق انداخته بودند.
وقتی به منزل رسیدم، حضرت امام(ره) که ظاهراً فهمیده بودند من از بستری شدن ایشان مطلع هستم، مرا در آغوش گرفت و برای این که از نگرانی بیرون بیایم و فکرم را برای امتحان متمرکز کنم با خوشحالی و با هیجان خاصی فرمود: «من دیگه نمی رم بیمارستان، من دیگه نمی‌رم بیمارستان، برو امتحانت رو بده».
مصطفوی همچنین تصریح کرد: اصرار حضرت امام(ره) به علم و دانش اندوزی، علی رغم جو قبل از انقلاب و دیدگاه مخالف بسیاری نسبت به تحصیل دختران، بیش اندازه بود.
وی افزود: حضرت امام هموراه به تحصیل دختران و پسرانشان حریص بود و حتی در زمانی که اوضاع برای رفتن به کلاسها برایمان مساعد نبود؛ ایشان دروس حوزه را برای ما در خانه بازگو می کردند.
زهرا مصطفوی در پاسخ به سوال خبرنگار «جهان» مبنی بر اینکه بیشتر خود را از کدام بعد دیده اید؛ این که به عنوان دختر امام خمینی(ره) بوده اید یا اینکه به عنوان یک زن ایرانی که توانسته است توانایی خود را در فعالیت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نشان دهد؟ گفت: تفکیک این دو بعد میسر نخواهد بود؛ چراکه من به عنوان دختر امام خمینی و اینکه در دامان ایشان پررش یافته ام امری است که بی شک بازتابی در شخصیت من داشته است و بالطبع دارای تاثیر زیادی است و از طرف دیگر به عنوان یک زن ایرانی که در زمان انقلاب زندگی کرده و از انقلاب و جو آن نیز متاثر شدم.
مصطفوی همچنین درخصوص ویژگی‌های بارز شخصیت امام راحل تصریح کرد: حضرت امام(ره) به عنوان کسی که توانست انقلاب را به پیروزی برساند و فردی که توانست پس از فرهنگ‌سازی در مدت چندین سال، مردم را برای چنین انقلابی آماده کند، بی‏شک ویژگی‌های استثنایی بسیاری دارد که قابل شمارش نیست.
وی همچنین با اشاره به تاسیس جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران در این باره گفت: این جمعیت نه تنها در خدمت زنان ایرانی بوده، بلکه در خدمت تمام مردم ایران اعم از زن و مرد بوده و تمام تلاش خود را برای خدمت رسانی به مردم به کار می بندد، اما بالطبع با توجه به اینکه مراجعه‌کنندگان زن به این جمعیت بیشترند بیشتر به مسائل بانوان پرداخته است.
دختر حضرت امام(ره) همچنین ضمن بیان این که جمعیت دفاع از مردم فلسطین و قدسنا با هدف دفاع از مردم مظلوم فلسطین و رساندن صدای آنان به گوش جهانیان تاسیس شده است در این باره گفت: جمعیت دفاع از مردم فلسطین به عنوان یک جمعیت نشات گرفته از اهداف انقلاب اسلامی از تمامی مظلومان در جای جای جهان حمایت می کند؛ چراکه هدف انقلاب اسلامی یاری رساندن به تمامی مظلومان جهان است
.


86/12/7::: 3:32 ع
نظر()
  

در زمان جنگ، آیت‌الله خامنه‌ای به تیپ الغدیر تشریف بردند. من نیز خدمت ایشان بودم. معظم‌له در جمع رزمندگان استان یزد، سخنرانی می‌کردند سپس به سنگر فرماندهی رفتیم.
ناهار را در سنگر صرف نمودیم. آیت‌الله سید روح‌الله خاتمی نیز حضور داشتند. ایشان با دستهای لرزان خود کاسه بزرگی را برداشت، مقداری ماست داخل آن ریخت و بعد شروع به درست کردن دوغ نمود. دوغ آماده شد. کاسه دوغ را خدمت مقام معظم رهبری آورد و فرمود: آقا دوغ را برای شما درست کرده‌ام.
آیت‌الله خامنه‌اى فرمودند: شما خیلی به زحمت افتاده‌اید خودتان میل بفرمایید.
آیت‌الله خاتمی گفت: اول شما تناول بفرمایید، چرا که من آن را برای شما آماده کرده‌ام. شما بفرمایید و مقام معظم رهبری خواستند کاسه را بگیرند که آیت‌الله خاتمی فرمود: می‌خواهم با دست خودم به شما دوغ بدهم! بعد با دستهای لرزان خود کاسه را نگه داشت و آقا از آن دوغ آشامیدند.
پس از آن که مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند آیت‌الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت آن را چرخاند و بعد لبهای خود را بر همان جایی که آنجا دوغ میل کرده بودن گذاشت و دوغ را آشامیدند.

راوى:
حجت الاسلام والمسلمین ذالنورى، جانشین نماینده ولى فقیه در سپاه
منبع: نشریه اشراق اندیشه شماره 16


  
  

  همیشه به سادگى توصیه می کردند

امام در مورد مهریه فرزندانشان حد متعارف را در نظرداشتند ایشان همیشه در امور مربوط به ازدواج سفارش به سادگى می کردند. (به نقل از: فرشته اعرابى)

عروسی ما ساده برگزار شد

مقداری ملک از پدری به امام ارث رسیده بود.آقا چنین نبود که طلبه ای باشند که فقط زندگی شان از درآمد طلبگی بگذرد.از این جهت در ابتدای ازدواجشان با خانم یک منزل کوچک اجاره کرده و در این منزل تنها بودند _ با مستأجرهای دیگر در یک منزل نبودند _ اثاث منزل را هم خانم آوردند.امام جز همان اثاث که بعد از یکی دو ماه از حجره خود در مدرسه فیضیه آوردند ،اثاث دیگری نداشتند.خانم تعریف می کرد مراسم عروسی ما بسیار ساده برگزار شد.کل اثاثیه امام گلیمی بود و یک دست رختخواب و یک چراغ خوراک پزی دو فتیله ای و یک قوری و استکان نعلبکی و یک عدد قابلمه خیلی کوچک ،تا اینکه بعد از یکی دو سال اثاثیه ای که از پدر امام به ارث رسیده بود آقای پسندیده به امانت نزد خود نگاه داشته بودند ،برای امام فرستادند.خانم می گفتند آنها هم اثاثی نسبتاً قدیمی بود.مقداری ظروف خیلی قدیمی و چند تکه فرش قدیمی که نسبتاً کهنه بودند.مجموعاً زندگی امام یک زندگی طلبگی اما نسبتاً آبرومند بود. (به نقل از: فریده مصطفوى، دختر امام)

منبع:
سایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى ره


86/11/20::: 3:32 ع
نظر()
  
  

مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی (ره):
وظیفه خود مى‌دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابى ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیت‌الله خامنه‌اى مطلع هستم.
در خانه مقام معظم رهبرى هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست. خانواده ایشان روى موکت زندگى مى‌کنند. روزى به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود کم من از زبرى و خشنى آن فرش که ظاهراً جهیزیه همسر ایشان بود اذیت مى‌شدم. از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم.


مأخذ: نشریه اشراق اندیشه، شماره 16


  
  

همراهشان قرآن بزرگی آورده بودند که برای یادگاری امام امضاء کنند. وقت بازگشت از خدمت امام یادشان رفته بود قرآن را با خود ببرند. از همین رو از من خواستند که قرآن را به آنها برگردانم...

* * *

مرضیه دباغ که از مبارزین زمان انقلاب است، در گفت‌وگو با «فردا»، به بیان خاطره‌اى از امام راحل پرداخت و گفت: در سال‌هاى اول پیروزى انقلاب عروس و دامادى آمده بودند بیت حضرت امام تا خطبه عقدشان را امام جارى کند. همراهشان قرآن بزرگى آورده بودند که براى یادگارى امام امضاء کنند. وقت بازگشت از خدمت امام یادشان رفته بود قرآن را با خود ببرند. از همین رو از من خواستند که قرآن را به آنها برگردانم. وقتى خدمت امام رسیدم تا قرآن را ببرم، امام گفت: به آنها بگو قرآن کوچک بخرند تا هر کجا رسیدند آن را بخوانند. قرآن سنگین و بزرگ فقط براى نگهدارى در خانه به کار می‌رود نه براى خواندن.
وى که سال‌ها زندان و شکنجه را براى مبارزه با رژیم طاغوت تحمل کرده است در ادامه دستاوردهاى انقلاب را به دلیل بزرگى و عظمت به راحتى قابل دسترس ندانست و گفت: بعد از پیروزى انقلاب این سوال خیلى از مردم و ملت بوده است که آیا حقیقتاً با توجه به این همه شهید دادن و سختی‌هایى که براى پیروزى انقلاب کشیده شده آیا به اهداف انقلاب دست پیدا کرده‌ایم؟
ادامه مطلب...

  
  

یک کتاب در یک مقاله

آنچه در پى مى‏آید، خلاصه‏اى است از اثرى با ارزش که با مشخصات ذیل منتشر شده است:
«پژوهشى در زندگى امام سجاد علیه السلام‏» نوشته حضرت آیت‏الله سید على حسینى خامنه‏اى (مقام معظم رهبرى دامت‏برکاته)
چاپ اول، اسفند 1361.
ناشر: حزب جمهورى اسلامى، 80 ص. بیست هزار نسخه.

1. بیان و نگارش سیره امام سجاد(علیه‌السلام) بسى دشوار است زیرا برخى از نویسندگان و مورّخان، ذهن مردم را آشفته کرده و چنین القاء کرده‏اند که آن امام بزرگوار(علیه‌السلام) در گوشه‏اى نشست و به عبادت پرداخت و کارى به سیاست نداشت!
این مطلب از القاب و تعبیراتى که درباره آن بزرگ مرد الهى به کار می‏برند، پیداست مثلا می‏گویند «امام زین‏العابدین بیمار» در حالى که ایشان هم ـ مثل هر انسان دیگرى ـ چند روزى در مدت عمرش مریض شد و این بیمارى در محرم سال 61 هجرى واقع شد تا آن جناب در واقعه عاشورا وظیفه دفاع و جهاد نداشته باشد. با این تدبیر الهی، 34 یا 35 سال پس از شهادت امام حسین(علیه‌السلام) زنده ماند و سالم و پرنشاط مسئولیت امامت امت را برعهده گرفت و شیعه را در دشوارترین دوران هدایت کرد.
2. سیره امام زین‏العابدین(علیه‌السلام) چیست؟ اگر حوادث جزئى زندگى ایشان را گردآورى کنیم آیا می‏توانیم به سیره آن حضرت دست‏یابیم؟ نه! هرگز! سیره هرکسى به معناى واقعى کلمه آنگاه روشن مى‏شود که جهت‏گیرى کلى (استراتژى) او معلوم گردد. آن وقایع جزئى (تاکتیک‏ها) در پرتو جهت‏گیرى کلى (استراتژى) معنا پیدا می‏کند و تحلیل مى‏شود. بدون شناخت آن جهت‏گیرى کلی، نه تنها سیره امام(علیه‌السلام) روشن نمی‏گردد بلکه حوادث جزئى نیز بى‏معنا یا داراى معناى نادرست مى‏شود.
ادامه مطلب...

  
  

حتماً دیدار نخبگان استان یزد با رهبر فرزانه انقلاب را از تلویزیون دیده‌اید و بیانات ایشان را هم شنیده‌اید.
یکى از نکات ظریف این دیدار ـ که عمق قدرشناسى و تواضع ایشان را نشان مى‌داد ـ تشکر و سپاس ایشان از آقاى مهدى آذریزدى مؤلف کتاب «قصه‌هاى خوب براى بچه‌هاى خوب» بود.

رهبر انقلاب در همان شروع سخنرانى فرمودند:
«... نکته‏ى دوم در مورد آقاى آذر یزدى است که الان اطلاع دادند ایشان در این جلسه نشسته‏اند و ظاهراً بیمار هم بودند و با حال بیمارى زحمت کشیده‏اند و آمده‏اند. من چندى پیش در یک برنامه‏ى تلویزیونى دیدم که از ایشان تجلیل کرده بودند. من با اینکه وقتم هم کم است، از وقتى تلویزیون را روشن کردم و دیدم که از ایشان دارد تجلیل میشود، پاى آن برنامه نشستم، صحبتهاى خود ایشان را هم گوش کردم. ایشان در آنجا میگفتند که در طول آن سالهاى پیش از انقلاب هیچکس کمترین تشکرى، تقدیرى از این مرد زحمتکش و خدوم نکرده. آن برنامه را که من دیدم، نکته‏اى در ذهنم بود و دلم خواست که آن را یک وقتى به ایشان بگویم، فکر میکردم دیگر امکان ندارد و عملى نیست؛ کجا حالا ما آقاى آذر یزدى را زیارت کنیم! حالا تصادفاً امشب ایشان اینجا هستند. آن نکته این است که من خودم را از جهت رسیدگى به فرزندانم، بخشى مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم. آنوقتى که کتاب ایشان درآمد - اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آنوقتى که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصه‏هاى خوب براى بچه‏هاى خوب» - من رفتم تورق کردم. بچه‏هاى ما داشتند به دوران مُراهقى - یعنى نزدیکى به بلوغ - میرسیدند، دوره هم دوره‏ى طاغوت بود و همه‏ى عوامل در جهت گمره‏سازى ذهن و دل جوان حرکت میکرد. من دلم میخواست چیزى باشد که جوانهاى ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. خب، کتاب خوب که خیلى بود. بنده فهرست پیشنهادى کتاب مینوشتم و بین جوانهاى دانشجو و دانش‏آموزهاى سطوح بالاى دبیرستانها پخش میشد، اما براى بچه‏هاى کوچک، دستمان خالى بود، تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددى، از دو سه جهت، همان چیزى است که من دنبالش میگردم. به نظرم دو جلد یا سه جلد آنوقت چاپ شده بود، خریدم. بعد هم دنبالش گشتم تا اینکه جلد پنجم به نظرم یا ششم - حالا درست نمیدانم، یادم نیست - درآمد؛ بتدریج چاپ شد و من رفتم تهیه کردم و براى فرزندانم خریدم. نه فقط فرزندان، بلکه در سطح شعاع ارتباطات فامیلى و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندى داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفى کردم. خواستم این حق‏شناسى را من به نوبه‏ى خود کرده باشم. ایشان یک خلأئى را در یک برهه‏ى از زمان براى زنجیره‏ى طولانى فرهنگى این کشور پر کردند. این کار، باارزش است. خداوند از شما - آقاى مهدى آذر یزدى! - این خدمت را قبول کند و مأجور باشید. این ستایشهاى زبانى و اینها، اجر کارهایى که با اخلاص انجام گرفته باشد، نمیشود؛ اجر کار مخلصانه را خدا باید بدهد و خدا هم خواهد داد.»


و لحظه‌اى تلویزیون چهره آقاى آذر یزدى را نشان داد که اشک در چشمانش حلقه زده بود.

مأخذ بیانات: سایت دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم


  
  

رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاه‏هاى استان همدان مطلب زیبا و جامعى در مورد مدگرایى داشتند که خواندنش ـ حتى براى کسانى که قبلاً هم شنیده یا خوانده‌اند ـ مفید است:

... در زمان قاجاریه اولین بار نشانه‏ها و نمونه‏های فرهنگ غربی وارد کشور شد. ایرانی‏های اعیانِ درباری آن روز ـ که اولین قشرهایی بودند که با اروپایی‏ها ارتباط برقرار کردند ـ نخستین چیزی که یاد گرفتند، دانش نبود؛ عادات و رفتار و نحوة معاشرت آنها را یاد گرفتند. این خطِ اشتباه و خطا از همان جا ترسیم شد. عده ای فکر می کنند چون غربی‏ها از لحاظ علمی بر ما برتری دارند، پس ما باید فرهنگ و عقاید و آداب معاشرت و آداب زندگی و روابط اجتماعی و سیاسی مان را از آنها یاد بگیریم؛ این اشتباه است. اگر استادی در کلاس به شما درس بدهد و خیلی هم استاد خوبی باشد و به او علاقه هم داشته باشید، آیا حتماً باید رنگ لباس خود را همان رنگی انتخاب کنید که او می‏پسندد؟ اگر این استاد عادت بدی هم داشت، شما باید این عادت بد را از او یاد بگیرید؟ فرض کنید استاد وسط درس گفتن، دستش را در دماغش می‏کند؛ شما علم را از او یاد بگیرید، چرا این کار را از او یاد می‏گیرید؟ اروپایی‏ها کارهای غلط و خطا و رفتارهای زشت الی ماشاءاللَّه دارند؛ چرا باید این کارها را از آنها یاد بگیریم؟ آن مردِ مجذوبِ مفتونِ دانش غربی‏ها می‏گفت: ما باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم! چرا؟ ما ایرانی هستیم و باید ایرانی بمانیم. ما مسلمانیم و باید مسلمان باشیم.
ادامه مطلب...

  
  


توى 4 تا خانه شهر یزد پنجشنبه شب (13/10/1386) مهمونىِ خاصى به‌پا شده بود؛ مهمانى که غیرمنتظره به چند خانواده‎ى شهید یزدى سر زد و...


براى دو شهیدم اشک نریختم اما ...
« صل على محمد، عباس بن على خوش آمد؛
صل على محمد، یوسف زهرا خوش آمد».
ذوق‌زده شده بود پیرمرد؛ باورش نمى‌شد. یعنى درست مى‌دید؟ نکند چشم‎هاى کم سویش خطا مى‌کرد؟ خصوصاً الآن که باران اشک هم از آن سرازیر بود.
«من براى 2 تا شهیدم اشک نریختم ولى الآن نمى‌تونم جلوى خودم رو بگیرم.»
خیلى حرف براى گفتن داشت؛ اما، اما آقا را بغل کرده بود و مى‌بوسید و مى‌گفت: «زبونم نمى‌گرده حرف بزنم؛ نمى‌دونم چرا دارم گریه مى‌کنم؟ پسر دومم که شهید شد، یک بچه‎ى 6 ماهه داشت؛ بدون این‎که اشک بریزم، براى امام پیام فرستادم؛ من این طفل 6 ماهه رو هم بزرگ مى‌کنم، مى‌فرستم جبهه؛ شما نگران نباشید»!


کدام یک؟!
بنده‎ى خدا، هنوز منتظر بچه‎هاى روایت فتح بود؛ آن هم با سر و وضع خیلى ساده و لباس توى خانه: یک پیراهن سفید یقه آخوندى، یک زیرشلوارى آبى نفتى و یک عباى شکلاتى.

*****
«اگه مى‌شه یه دست روى سر و شونه‎ى من بکشید حاج آقا. اوضاعم خرابه؛ همین امسال از بافق که برمى‌گشتیم، تصادف کردیم و ماشینمون 4 تا معلّق زد. خانومم که عمرش رو داد به شما؛ خودمم گردن و سر و شونه‎م داغون شد.»
دست آقا سر و گردن و شانه‎ى پیرمرد را نوازش مى‌داد. پدر شهید هیچ چیز نمى‌دید؛ اشک امانش نمى‌داد. دست رهبر اما حسابى نازش مى‌کرد و حتى اشک‎هاى چشم و عرق صورت پیر را لمس مى‌کرد. همان دستى که پس از ناز و نوازش پیرمرد، اول عینک را از چشمان صاحبش برداشت و بعد به صورت خود آقا کشیده ‎شد؛ راستى کدام متبرّک شده بودند؟ سر و صورت پدر شهید یا دست آقا؟ یا شاید هر دو؟!

ادامه مطلب...

86/11/4::: 6:30 ع
نظر()
  
  

امام خمینى (ره) که فرهنگ عاشورا را گنجینه عظیم سیاسى دینى وپشتوانه فرهنگ غنى و انسان‌ساز اسلام می‌دانست با بهره‌گیرى از آموزه‌هاى عاشورایی، حماسه حسینى را اساس قیام و مبارزه خویش قرار داده به احیاى دین پرداخت.
امام با شناخت دقیق از سیاستهاى استکبار جهانى در تحمیل و حمایت رژیم پهلوى در ایران و مشابهت‌هاى فراوان این رژیم با حاکمان اموى با الهام از فرهنگ احیاگر عاشورا و بهره‌گیرى از دو عنصر تحرک آفرین دینی، یعنى «امر به معروف و نهى از منکر» و «تکلیف الهی» شالوده و اساس شکل‌گیرى حماسه عاشوراى حسینى را پایه ریزى کرد و رژیم 2500 ساله شاهنشاهى را فرو ریخت و مکتب انسان ساز اسلام را حیات مجدد بخشید و غبار تحریف و بدعت را از چهره دین زدود.
یکى از نقاط برجسته زندگانى امام خمینى(ره)عشق و ولاى او نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، به ویژه ساحت مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) بود.
در این مطلب برآنیم تا برخى از سخنان گهربار امام خمینى (ره) را پیرامون ماه محرم و اهمیت عزاى حسینى و مجالس سوگوارى بازگو کنیم.
امام مى‌فرمایند:


محرم ماهى است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده و به اثبات رسانده که در طول تاریخ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است.
محرم ماهى است که به وسیله سید مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شد و از توطئه عناصر فاسد و رژیم بنی‌امیه، که اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند رهایى بخشید.
این خون سیدالشهداست که خون‌هاى همه ملت‌هاى اسلامى را به جوش می‌آورد.
ماه محرم براى مذهب تشیع، ماهى است که پیروزی، در متن فداکارى و خون به دست آمده است.
محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیاى خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگى و کوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شکستن ستمکار را به فدایى دادن و فدایى شدن دانست و این، خود سرلوحه تعلیمات اسلام است براى ملت‌ها تا آخر دهر.
ادامه مطلب...

86/11/3::: 5:52 ع
نظر()
  
  
<   <<   6   7   8   9      >