کتاب شیطانى «آیات شیطانی» که به سفارش گیلون ریتکن (رئیس صهیونیست انتشارات وایکینگ) توسط سلمان رشدی مسلمان هندیتبار تبعهی انگلیس و عضو انجمن سلطنتی ادبیات انگلستان نوشته و در 2 سپتامبر 1988 (4 مهر 1367) منتشر شد، بر کسى ناآشنا نیست. این کتاب، دربردارنده وقیحانهترین اهانتها به ساحت مقدس پیامبر(ص) و قرآن است که معتقدات مسلمانان را به سخره گرفته است.
به دنبال انتشار این کتاب موهن، حضرت امام خمینى (ره) در 25 بهمن 1367 حکم به ارتداد و مهدورالدم بودن نویسنده و ناشرین مطلع کتاب کردند. متن این حکم تاریخى بدین شرح است:
بسمه تعالی
«انالله و انا الیه راجعون»
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مؤلف کتاب آیات شیطانى که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور مىخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هرکس در این راه کشته شود، شهید است. انشاءاللّه. ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
روح الله الموسوی الخمینی 25-11-1367
به دنبال آن، سایر مراجع دینی قم و مشهد در حمایت از این حکم شرعی و اعلام اعتراض به انتشار این کتاب درسهای خود را تعطیل کردند. آیتالله خامنهای که آن زمان رئیسجمهور بودند، در پیامی رادیویی به تبیین حکم امام(ره) پرداختند و حمایت کامل دولت را از آن اعلام نمودند. دولت نیز در همین راستا روز چهارشنبه 26 بهمن 1367 را عزای عمومی اعلام کرد. تظاهرات مردمی در ایران و سایر کشورهای اسلامی آغاز شد و مسلمانان انگلیس اقدامات اعتراضی خود را گسترش دادند.
بهخاطر عدم عذرخواهى دولت انگلیس، روابط سیاسى با انگلیس قطع شد و تا دوران موسوم به اصلاحات! روابط ایران و انگلیس در حد کاردار بود. بعدها (خرداد86) این مرتد مزدور، از ملکه الیزابت دوم، به پاس خدماتش به پادشاهی انگلیس، لقب شوالیه دریافت کرد. نشان شوالیه لقبی تشریفاتی است که توسط ملکه انگلستان، به خدمتگذاران برجسته سلطنت انگلیس اهدا میشود.
بعضی از رسانههای غربی برای تقلیل موضوع به یک تهدید شخصی و نجات جان سلمان رشدی، اینگونه شایع کردند که طبق نظر مسئولین نظام جمهورى اسلامى اگر سلمان رشدی توبه کند، حکم اعدامش لغو میشود. اما امام خمینى(مدظله) با قاطعیت فرمودند: «این موضوع صددرصد تکذیب میگردد. سلمان رشدى اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال، تمامى همّ خود را به کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند.... اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل میخواهد به عنوان جایزه یا مزد عمل به او بپردازند.»
امام خمینی(ره) در پیام معروف خود به علما و روحانیون ـ که به منشور روحانیت معروف شد ـ درباره واکنش انفعالی غرب در برابر اعلام حکم الهی مجازات توهین به قرآن و پیامبر(ص) و سخنان نسنجیده برخى سادهلوحان داخلى چنین نوشتند:
«هدف اساسى این است که ما چگونه مىخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم براى معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبه عینى و عملى پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. راستى به چه علت است که در پى اعلام حکم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همه علما در مورد یک مزدور بیگانه این قدر جهانخواران برافروخته شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتادهاند؟ غیر از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد عملى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئههاى شوم آنان به هراس افتادهاند و اسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده و متحرک و پر حماسه مىدانند و از اینکه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزدبگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمىتوانند علیه مقدسات قلمفرسایى کنند مضطرب شدهاند. من قبلًا نیز گفتهام همه توطئههاى جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلى گرفته تا حصر اقتصادى و غیره براى این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوى جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتى حرکت نماییم که ان شاء اللَّه تمام رگههاى وابستگى کشورمان از چنین دنیاى متوحشى قطع شود.
استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادى را به میان بیاورد ما درجا مىزنیم و از اجراى حکم خداوند بزرگ صرف نظر مىنماییم.
خیلى جالب و شگفتانگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین وقتى یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحهدار مىکند عدهاى در رابطه با آن شهید مىشوند برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموکراسى و تمدن است اما وقتى بحث اجراى حکم و عدالت به میان مىآید، نوحه رأفت و انساندوستى سر مىدهند. ما کینه دنیاى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکتهها به دست مىآوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامى و ضد ارزشى است که بنگاههاى صهیونیستى و انگلیس و امریکا به راه انداختهاند و با حماقت و عجله خود را رو به روى همه جهان اسلام قرار دادهاند. البته باید ببینیم که بعض دولتها و حکومتهاى اسلامى چگونه با این فاجعه بزرگ برخورد مىکنند. اینکه دیگر مسئله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تا کنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهاى خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد.
ضرورتى نیست که در چنین شرایطى ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینى خود ساکت و آرام مىگذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل مىکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسى خود تجدید نظر نماییم و ما خامى کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهاى تند یا جنگ سبب بدبینى غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزواى کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مىکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین مىگذارند. این یک نمونه است که خدا مىخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانى» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیاى تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعى خود را در دشمنى دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشى به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بىتجربگى نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردى سلمان رشدى آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.
روحانیون و مردم عزیز حزب اللَّه و خانوادههاى محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسى قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتواى اسلامى و حکم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانین دیپلماسى بوده است یا خیر؟ و نتیجهگیرى کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترک کشورهاى غربى علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامى نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم!» (صحیفه امام، ج21، ص292)
خیلیها از جمله دولتهای غربی تصور میکردند که با ارتحال امام خمینی(ره) بتوانند با سیاسیکاری، شایعهپراکنی و وارد کردن فشارهای بیشتر بر جمهوری اسلامی، حکم ارتداد سلمان رشدی را ملغی کنند. اما تنها یکسال از رهبری آیتالله خامنهای گذشته بود که ایشان جواب قاطع و محکمی را به آنها دادند:
«آن روزى که استکبار، ماجراى سلمان رشدى را علم کرد، براى همین بود که شاید بتواند از راه آن موجود حقیر سیهروز و سیهرو و کتاب شیطانى او، به روحیهى مسلمانان - لااقل در بخشى از دنیا - لطمه بزند. با دشنام و بدگویى در این کتاب، شاید بتوانند قدرى مسلمانان را تضعیف کنند. همین عمل، وبال جانشان شد. عکسالعمل امام در مقابل این توطئه، آنچنان قاطع و کوبنده بود که همهى آنها را غافلگیر کرد. آنان خواستند با نشر و بزرگ کردن آن کتاب، روحیهى مسلمانان را تضعیف کنند.
شاید شماها ندانید، ولى من دیده بودم؛ چون مجلات را براى من مىآورند. یکى، دو ماه بود که این کتاب در مطبوعات دنیاى غرب - مخصوصاً مجلات امریکایى - آن چنان تبلیغ مىشد که هر کسى نگاه مىکرد، مىفهمید این یک توطئه است. لزومى ندارد که یک کتاب را - هرچند هم که خوب باشد - اینقدر بزرگ کنند، در مجلات بنویسند، راجع به آن رپرتاژ بدهند، از فروشش بگویند، از ناشرش بگویند، از مطالبش بگویند، خلاصه کنند و عکس و فیلم بگیرند، اینجا و آنجا پخش کنند و همه به مسلمانان بخندند! هر کسى مىفهمید که این کار، عادى نیست. با جنجال، این کتاب را وسط انداختند، شاید بتوانند با آن، روحیهى مسلمانان را تضعیف کنند و بشکنند.
عکسالعمل و ضربهى متقابل امام، آنقدر قوى بود که بکلى ورق را دگرگون کرد. حکم اعدام سلمان رشدى که با اقبال و تصدیق و شوق وافر ملتهاى اسلامى در همه جا مواجه شد، کار را دگرگون کرد. حالا روحیهى آنها بود که تضعیف مىشد. حالا طرفداران آنها باید در طول این مدت از خودشان دفاع مىکردند. لذا از آن روز تا حالا، سردمداران غرب و استکبار، در مقابلههایى که با جمهورى اسلامى کردند، از اولین کلماتشان این است که بیایید این قضیهى سلمان رشدى را یکطور حلش کنید! هرجا یکى از این مهرههاى زنجیرهى استکبار جهانى، کسى را پیدا کرد که فهمید ممکن است حرف او را به گوش مسؤولان جمهورى اسلامى برساند، اولین حرفى که زد - یا جزو اولین حرفها - این بود که کارى بکنید این قضیه حل بشود!
فشار آوردند، هو و جنجال کردند، متهم نمودند، بالا رفتند، پایین آمدند، نوشتند، گفتند، محکوم کردند، نویسندگان و هنرمندانِ آلت دست را جمع کردند، طومار امضاکردند، تا شاید بتوانند در این حکم استوار الهى، اندکى خدشه وارد کنند؛ ولى نتوانستند، بعد از این هم نمىتوانند؛ چون حکم اعدام سلمان رشدى، متکى به آیات الهى است و مثل آیات الهى، مستحکم و غیرقابل خدشه است.
مىگویند: راه حلش چیست؟ راه حلش خیلى ساده است. مجرمى است که جرمى مرتکب شده و باید مثل بقیهى مجرمان عالم، حکم الهى دربارهى او جارى بشود. به دست همان مسلمانان انگلیس بدهند - نمىگوییم به دست ما بدهند - تا حکم الهى را دربارهى او جارى کنند. با چنین اقدامى، این قضیه حل خواهد شد و دیگر تمام مىشود. گرهى نیست که باز نشود. این، همان گره است. این، همان نحوهى باز شدن این گره است. باید حکم الهى دربارهى این موجودى که بر حسب آیات الهى و احکام قطعى اسلامى، به مجازاتى محکوم شده، اجرا بشود.» (بیانات در سالروز ولادت امام رضا(ع)، 1369/3/15)
شبکههای رسانهای غرب تاکنون بارها اعلام کردهاند که حکم اعدام این نویسنده از طرف ایران پس گرفته شده است که هربار با واکنش سریع رهبر معظم انقلاب اسلامی این مسئله تکذیب و اعلام شد که حکم شرعی یک مرجع، قابل نقض نمیباشد و حتی پس از فوت او نیز بر همه مسلمانان لازمالإجراست. آخرین بار نیز در پیام مقام معظم رهبرى به حجاج بیتالله الحرام در سال 1383 بر این مسأله تأکید کرده و فرمودند: «آنها از احترام به همهى مذاهب سخن مىگویند، اما از مُرتَّدِ مَهْدُورُالدَّمى چون سلمان رشدى حمایت مىکنند و در رادیوى دولتى انگلیس، سخن کُفرآمیز بر ضِدّ مقدسات اسلامى مىپراکنَنَد.»