من نجف که بودم، یک آدمى آمد از طرف یک گروهى، و بیشتر از بیست روز ـ بعضیها مىگویند بیست و چهار روز ـ آنجا ماند. هر روز هم آمد پیش من. من یک ساعت یا بیشتر به او مهلت دادم صحبت کرد. تمام صحبتش هم از قرآن بود و نهج البلاغه. تمام صحبتش. من سوء ظن به او پیدا کردم(1). و یادم آمد قصهاى که مرحوم سید عبدالمجید همدانى داشته است. نقل مىکنند یک نفر یهودى آمده بود پیش ایشان و مسلمان شده بود. بعد از یک چند وقتى، ایشان دیده بود ایشان خیلى مسلمان شده! خواسته بودش، گفته بود: تو من را مىشناسى؟ گفت: بله، شما از علمایید. مىدانید که من، مثلًا، اولاد پیغمبر هستم؟ مىدانید که من پدرانم مسلمان بودند؟ این همه، چه، چه. حالا هم عالم هستم در این جمعیت؟ بله، همه اینها را مىدانم خودت را هم مىشناسى؟ بله، یهودى زادهام.
همه پدرهایت یهودى بودند، خودت هم یهودى بودى و تازه مسلمان شدى؟ من یک معمایى پیشم هست. و او این است که چهطور تو از من بیشتر مسلمان شدى؟ چه شده است که تو اظهار اسلامت بیشتر از آنى است که ما هستیم. شنیدم که بعد مردک رفته و دیگر ایشان ندیدند او را. معلوم شد حیلهاى بوده براى یک کارهایى! از این حیلهها هست. من دیدم که این خیلى مسلمان شده و تمام حرفش از اسلام و نهج البلاغه و فلان؛ و در خلال حرفهایش مىدیدم که روى اعوجاج دارد مسائل را، حرفهایى را، مىزند. من هیچ حرف با او نزدم. فقط گوش کردم که بفهمم چه آدمى است فقط یک کلمهاى که او گفت که ما مىخواهیم قیام مسلحانه بکنیم، گفتم قیام مسلحانه حالا وقتش نیست، براى اینکه نیروى خودتان را از بین مىبرید و کارى ازتان نمىآید.
مدعیان اسلام
یک دستهاى از اینها که حالا شما مىبینید که اظهار اسلام مىکنند، و شاید از شما هم بیشتر اظهار اسلام مىکنند، از این سنخ جمعیت هستند که اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامى است که پیغمبر اکرم فرموده است. یک چیز دیگرى. وارونهاش مىخواهند بکنند به یک صورت دیگرى درآورند او را. همه چیزش را مىخواهند وارونه بکنند. در بین این افراد خیلى هستند که بسیار اسم اسلام را مىبرند و بسیار هم دلسوزى براى اسلام مىکنند، اما اگر دلسوزى بکنند براى آن اسلام خودشان؛ نه براى آن اسلام ما. و بعضى دیگر هم هستند که اصلًا نه، اعتقادى به اسلام هم ندارند، چنانچه به این انقلاب هم اعتقادى نداشتند، ولى حالا صد در صد اسلامى شدند و انقلابى. حالا شما نمىتوانید یک کسى را پیدا کنید که بگوید من انقلابى نیستم! همه هم مىگویند ما از اول بودیم! الآن همه اینهایى که مىآیند، مىگویند ما حبسها رفتیم، چه کردیم؛ مخالفتها کردیم در زمان طاغوت. حالا دیگر اسم آن رژیم پیش آنها هم «طاغوت» شده است! در صورتى که در دلشان این نیست. اینها الآن از اسلام مىترسند. سخت هم مىترسند. در صورتى که اسلام براى همه خوب است. لکن اینها وحشتشان زده است. البته براى خیانتکار، اسلام هم خوب نیست. هیچ دین توحیدى براى خیانتکارى خوب نیست ...
ـــــــــــــــــ
1. یکى از اعضاى گروهک مجاهدین خلق (منافقین)
منبع: صحیفه امام، ج10، ص460 و 461