بسیج، جمع فداکارى از مردمند، براى مردم؛ تشکیل یک مجموعهاى در حرکت عظیم یک ملت مجاهد. حضور در دفاع، حضور در علم، حضور در هنر، حضور در سازندگى، حضور در سیاست، در فرهنگ، در کمک به مستضعفان، در کمک به درماندگان، در تولید، در فناورى، در پیشبرد مسائل گوناگون کشور، در ورزش، در درخششهاى بینالمللى، در هر کار خیر؛ این حرکت بسیج است؛ حرکتى مردمى، براى مردم، در دل مردم، از خود مردم، از همهى قشرها، زنان، مردان، جوانان، پیران، نوجوانان، از اصناف گوناگون؛ یعنى تشکیل یک مجموعهى حزبالله واقعى.بسیج سیاسى است، اما سیاستزده نیست، سیاسىکار نیست، جناحى نیست؛ بسیج مجاهد است، اما بىانضباط نیست، افراطى نیست؛ بسیج عمیقاً متدین و متعبد است، اما متحجر نیست، خرافى نیست؛ بسیج بابصیرت است، اما ازخودراضى نیست؛ بسیج اهل جذب است - گفتهایم جذب حداکثرى - اما اهل تسامح در اصول نیست؛ بسیج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است؛ بسیج طرفدار علم است، اما علمزده نیست؛ بسیج متخلق به اخلاق اسلامى است، اما ریاکار نیست؛ بسیج در کار آبادکردن دنیاست، اما خود اهل دنیا نیست. این شد یک فرهنگ.
فرهنگ بسیجى یعنى آن مجموعهى معرفتها و روشها و منشهائى که میتواند مجموعههاى عظیمى را در ملت به وجود بیاورد که تضمینکنندهى حرکت مستقیم و پایدار اسلامى آن ملت باشند. این یک تفکر است؛ در ذهن هم نیست، در خارج و در عینیت وجود دارد. حرکت بسیجى، سرنوشت ایران را، بلکه سرنوشت فراتر از ایران را تغییر داد، تعیین کرد. از روز اول، بسیجیان امام ما در میدانهاى گوناگون انقلاب تا پیروزى انقلاب و تا پس از انقلاب حرکتى کردند که ماندگار شد، الگو شد، یادگار ملت ایران در عرصهى تاریخ شد. امروز جوانان نیویورک و کالیفرنیا هم شعارهاى مردم مصر و تونس را تکرار میکنند، از آنها الهام میگیرند؛ انکار هم نمیکنند. جوانان مصر و تونس هم از حزبالله و حماس و جهاد اسلامى الهام گرفتهاند و فرا گرفتهاند و پنهان نکردند. و معلم اول در عصر جدید، بسیجىِ امام بزرگوار ما بود؛ که همه از بسیجىِ امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداکاران این انقلاب یاد گرفتند که چگونه میتوان اسطورههاى قدرت مادى را شکست، چگونه میتوان به نام خدا بتها را شکست، چگونه میتوان ایستاد، چگونه میتوان مقاومت کرد.
اینها حقایقى است که امروز وجود بسیج، عینیت بسیج، حرکت بسیج، هدفهاى بسیج، ما را به این حقایق آشنا میکند.
از بیانات رهبر انقلاب در دیدار اقشار نمونه ی بسیج سراسر کشور(6/9/90)
من نجف که بودم، یک آدمى آمد از طرف یک گروهى، و بیشتر از بیست روز ـ بعضیها مىگویند بیست و چهار روز ـ آنجا ماند. هر روز هم آمد پیش من. من یک ساعت یا بیشتر به او مهلت دادم صحبت کرد. تمام صحبتش هم از قرآن بود و نهج البلاغه. تمام صحبتش. من سوء ظن به او پیدا کردم(1). و یادم آمد قصهاى که مرحوم سید عبدالمجید همدانى داشته است. نقل مىکنند یک نفر یهودى آمده بود پیش ایشان و مسلمان شده بود. بعد از یک چند وقتى، ایشان دیده بود ایشان خیلى مسلمان شده! خواسته بودش، گفته بود: تو من را مىشناسى؟ گفت: بله، شما از علمایید. مىدانید که من، مثلًا، اولاد پیغمبر هستم؟ مىدانید که من پدرانم مسلمان بودند؟ این همه، چه، چه. حالا هم عالم هستم در این جمعیت؟ بله، همه اینها را مىدانم خودت را هم مىشناسى؟ بله، یهودى زادهام.
همه پدرهایت یهودى بودند، خودت هم یهودى بودى و تازه مسلمان شدى؟ من یک معمایى پیشم هست. و او این است که چهطور تو از من بیشتر مسلمان شدى؟ چه شده است که تو اظهار اسلامت بیشتر از آنى است که ما هستیم. شنیدم که بعد مردک رفته و دیگر ایشان ندیدند او را. معلوم شد حیلهاى بوده براى یک کارهایى! از این حیلهها هست. من دیدم که این خیلى مسلمان شده و تمام حرفش از اسلام و نهج البلاغه و فلان؛ و در خلال حرفهایش مىدیدم که روى اعوجاج دارد مسائل را، حرفهایى را، مىزند. من هیچ حرف با او نزدم. فقط گوش کردم که بفهمم چه آدمى است فقط یک کلمهاى که او گفت که ما مىخواهیم قیام مسلحانه بکنیم، گفتم قیام مسلحانه حالا وقتش نیست، براى اینکه نیروى خودتان را از بین مىبرید و کارى ازتان نمىآید.
مدعیان اسلام
یک دستهاى از اینها که حالا شما مىبینید که اظهار اسلام مىکنند، و شاید از شما هم بیشتر اظهار اسلام مىکنند، از این سنخ جمعیت هستند که اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامى است که پیغمبر اکرم فرموده است. یک چیز دیگرى. وارونهاش مىخواهند بکنند به یک صورت دیگرى درآورند او را. همه چیزش را مىخواهند وارونه بکنند. در بین این افراد خیلى هستند که بسیار اسم اسلام را مىبرند و بسیار هم دلسوزى براى اسلام مىکنند، اما اگر دلسوزى بکنند براى آن اسلام خودشان؛ نه براى آن اسلام ما. و بعضى دیگر هم هستند که اصلًا نه، اعتقادى به اسلام هم ندارند، چنانچه به این انقلاب هم اعتقادى نداشتند، ولى حالا صد در صد اسلامى شدند و انقلابى. حالا شما نمىتوانید یک کسى را پیدا کنید که بگوید من انقلابى نیستم! همه هم مىگویند ما از اول بودیم! الآن همه اینهایى که مىآیند، مىگویند ما حبسها رفتیم، چه کردیم؛ مخالفتها کردیم در زمان طاغوت. حالا دیگر اسم آن رژیم پیش آنها هم «طاغوت» شده است! در صورتى که در دلشان این نیست. اینها الآن از اسلام مىترسند. سخت هم مىترسند. در صورتى که اسلام براى همه خوب است. لکن اینها وحشتشان زده است. البته براى خیانتکار، اسلام هم خوب نیست. هیچ دین توحیدى براى خیانتکارى خوب نیست ...
ـــــــــــــــــ
1. یکى از اعضاى گروهک مجاهدین خلق (منافقین)
منبع: صحیفه امام، ج10، ص460 و 461
روزهای آخر جنگ طرحی برای عملیات در محور کوشک و طلائیه تهیه شده بود و 300 الی 400 گردان آماده عملیات شدند. میزان موفقیت را بالای 70 درصد، اسرای دشمن را 5 تا 6هزار نفر و کسب غنائم بسیاری را هم برآورد کردهاند.
مقام معظم رهبری با آنکه موافق اجرای عملیات بودند، اما موافقت امام را نیز شرط دانستند، از این رو با حضرت امام تماس تلفنی گرفتند و پس از بررسی موضوع، پاسخ امام (ره) این بود: «من صلاح نمیدانم که این عملیات انجام شود» مقام معظم رهبری هم گفتند: «چشم، هر چه شما بفرمایید.»
فرماندهان تلاششان این بود که دوباره صحبتی با امام بشود، اما معظمله فرمودند: «ما همه همچون اسلحهای هستیم که گلنگدن آن کشیده شده، فشنگ هم آماده است و ما مثل همان گلوله هستیم که اگر امام انگشتش را تکان دهد و ماشه را بچکاند ما شلیک میشویم، اگر نه ما آماده و منتظر آن اشاره انگشت حضرت امام میمانیم.»
(مأخذ: مرکز خبر حوزه به نقل از نویسنده کتاب امیر حماسهها)