نوشته زیبا و و لایى زیر از استاد فرزانهمان استاد جواد محدثى است که اندک بضاعت قلمى که دارم، مدیون کلاس نگارش ایشان در اواخر دهه 60 و پس از آنم.
این نوشته توسط سایت خبرگزارى رسا با عنوان «نگارستان ولایت» منتشر شده است:
میخواهم با قلم مویی از کلمات، بر بوم این صفحات، چهره نگاری کنم و تصویر چهره محبوب را به صورت تابلویی چند بعدی، به رسم یاد بود تقدیم دوستان کنم.
در قاب این نوشته، تصویر مردی است از تبار عترت، سیدی از قبیله اهل بیت، زاده زهرا و علی(ع)، مسافری از قافله تشیع، پیام آوری از حرای کربلا، سرداری به تنهایی مجتبای سبز پوش، تنهایی در غریب آباد بی دردان، زخم خورده ای از تیغ جهل نامردان، محسود حسودان تنگ نظر، محبوب عاشقان جان بر کف، صبوری از طوبای حسنی، غیوری از شجره حسینی، شاهدی از مشهد شهادت، شهید زنده ای از نسل حماسه، ذوالفقاری در غلاف حفظ مصالح.
این قطعه های ریز و درشت را اگر کنار هم بگذاری، سیمای آفتابی مردی به چشم می آید که در اوج اقتدار، مظلوم است و در بلندای رفعت، متواضع و در اوج تواضع، رفیع.
دخیل ضریح انتظار، تشنه چشمه فرج، سیراب زمزم جمکران، علمداری عباس گون که قاطعیتی ذوالفقارانه دارد و دستی که یادگار علقمه وفا و فرات و کربلاست.
پناه چلچله ها، مامن دلشکسته ها، سردار خط علوی، سرباز جبهه مهدوی.
نشان جانبازی در دست بلندش، چفیه بسیج بر دوش تعهد بارش، عصای توکل در پنجه استوارش ، عینک بصیرت بر چشمان بیدارش.
فقیهی وارسته از تعلقات، رهبری رهرو جاده تکلیف که مرجعیت در پی او دوان است و او از مرجعیت گریزان.
چله نشین سجاده و سحر، معتکف محراب فکه و شلمچه،«امین » وادی شعر و هنر، مرزبان اقلیم فرهنگ و ادب، خبیر خطه فقه و حدیث، بصیر میدان سیره و تاریخ، نکته سنج قلمرو اخلاق و تربیت، شوریده آوای ترتیل و قرائت، خط شکن عرصه سیاست، خورشید سپهر بیان و بلاغت، آبرو بخش رهبری و درس آموز شیوه سروری.
جوانان، دلداده پند پیرانه اش، پیران شور آموز روح جوانانه اش، واعظان خوشه چین خرمن بیانش، ذاکران بهره مند از نکته های بدیعش، قاریان، در کمند مد نگاهش، متهجدان اسیر سلسله اشک و آهش.
اهل ذوق، شیفته روح لطیفش، اهل ادب، مفتون فکر بدیعش، اهل دل، مخمور شراب شیدایی، اهل رزم، مرید روح عاشورایی اش.
اهل قلم از قدرت قلمش متحیر، اهل سخن از طبع سیال و ذهن جوالش مدهوش، اهل سیاست از هوش سیاسی اش حیران، اهل فرهنگ از ژرفای فهمش سر به گریبان، اهل مطالعه بر گستره کتابخوانی اش ثناخوان.
فقیهان به عمق فقاهتش معترف، هنرمندان از بینش هنری اش مبهوت، شاعران از ظرافت طبعش مشعوف، خطیبان از سلاست گفتارش در شگفت، رهروان به رهبریش مفتخر، رهبران به صلابتش محتاج.
رهبری فرهنگ ساز و اندیشه پرور، غیرت گستر و آینده نگر. فرزانه ای که افشای شبیخون فرهنگی، برگی از دفتر بیداری اوست، و«عبرتهای عاشورا »، نقطه ای از الفبای شعورش، «رسالت خواص »، سطری از کتاب تعهدش، رفتار علوی، واژه ای از قاموس افکارش، ساده زیستی، موجی از پارساییاش.
عزت حسینی مرامش، خدمت رسانی پیامش، کارآمدی حوزه امیدش، بیداری دانشگاه انتظارش، ایمان جوانان تکیه گاهش، وحدت مردم آرمانش.
«خامنه»، ذاکره دیرینش،«قم» خاطره شیرینش،«مشهد» شاهد هدایتهایش، «ایران » خانه امتش، امت حامی امامتش، سنگر جمعه تجلی راه خدایی اش، محراب جبهه تبلور روح حسینی اش، ولایت فقیه تداوم خط خمینی اش، کرسی درس حجت فقاهتش.
اینهاست که دل ها را اسیر سلسله محبتش ساخته و جانها را به کمند عشتقش انداخته است.
اینک در«نگارستان ولایت» این تصویر زیبا، بیقاب و بینقاب، در تاقچه دلمان نشسته و راه را بر نامحرمان بسته است.
باشد که این نقش و این نگار، بیغبار و پایدار بماند.