حدود دو سال پیش، در سفری به مشهد، با آقای رضا میرکریمی ـ نویسنده و کارگردان سینما ـ همراه شدیم. در راه، صحبت از ساده زیستی رهبر انقلاب - حضرت آیت الله خامنهای - شد. آقای میرکریمی خاطرهای از رهبر معظم انقلاب تعریف کرد؛ که بسار جالب و روشنگر بود. به نظرم رسید بیان آن، برای دیگران نیز بتواند روشنگر برخی مطالب باشد.
* * *
آقای میرکریمی میگفت (نقل به مضمون):«هر وقت در جریان کار و زندگی زیاد به من فشار [روانی ] وارد میآید، در هر مرحله ای که باشم، همه چیز را رها میکنم و ـ گاهی از همان سر کار ـ تلفنی به خانه میزنم، و یکراست به فرودگاه میروم. همان جا بلیطی تهیه میکنم؛ و عازم مشهد میشوم. آنجا زیارتی [و درد دلی] با امام رضا(ع) میکنم؛ و آرام میشوم، و برمیگردم. یک بار ـ در یکی از همین سفرها ـ توی هواپیما نشسته بودم، و در طول راه بودیم. در خودم بودم، که دیدم در قسمت جلو هواپیما انگار وضعیت متفاوتی است. به این معنی که، کسانی را میدیدم که از جاهای مختلف هواپیما، یکی یکی به قسمت جلو میرفتند. آنجا کنار یکی از صندلیها مینشستند.با شخصی که روی آن صندلی نشسته بود چیزهایی میگفتند و میشنیدند. بعد، خوشحال و راضی، برمی گشتند و سر جایشان مینشستند. کنجکاو شدم بدانم قضیه چیست. از یکی از کسانی که از آنجا برمی گشت، موضوع را پرسیدم. گفت : کسی که آنجا نشسته، مقام معظم رهبری است. هم بسیار تعجب کردم و هم خوشحال شدم. به قسمت جلو هواپیما رفتم و از فردی که معلوم بود محافظ است، پرسیدم : میشود رفت، با آقا صحبت کرد؟ گفت: بله. قدری صبر کن تا کسی که پهلوی آقاست، صحبتش تمام شود. از فرصت استفاده کردم و پرسیدم: چرا آقا با پرواز عمومی به مشهد میروند؟! گفت : آقا فقط سفرهای رسمی دولتی را با پرواز اختصاصی میروند. سفرهای شخصی [که عمدتاً هم سفر زیارتی به مشهد است] را مثل همه مردم، با پروازهای عمومی میروند. پرسیدم: یعنی میروند برایشان بلیط هم میخرند؟! گفت: بله. مثل همه مسافرهای معمولی، برایشان بلیط میخرند. بدون اطلاع یا تشریفات خاص، میآیند سوار هواپیما میشوند و راهی میشوند. تازه توی هواپیماست که خدمه پرواز و مسافران، متوجه حضور ایشان میشوند. صبر کردم تا صحبت نفر قبلی تمام شد. جلو رفتم. خودم را معرفی کردم و...»
* * *
با خود گفتم: از کسی که عمری را به سادگی و با حداقل امکانات مادی زیسته و اکنون رهبری انقلابیترین نظامهای سیاسی ـ و البته مذهبی ـ جهان را بر عهده دارد، جز این همه ملاحظه و دقت در استفاده از بیت المال و قائل شدن مرز و تفاوت بین کار شخصی و کار حکومتی نیز انتظار نمیرود. کاش دیگر مسئولان نظام، خاصه آنان که این لباس مقدس را ـ که در حقیقت لباس رسول اکرم(ص) است ـ بر تن دارند هم، لااقل نصف ایشان، در رعایت مسائل مالی و امکانات بیتالمال، خدا را در نظر میگرفتند و تقوا میورزیدند.