هو العلیم
بنا بود این وبلاگ درباره حضرت امام خمینى(ره) و حضرت امام خامنهاى (حفظهالله) باشد و اگر عمرى بود و بناى بر نوشتن در این محیط بود، چنان خواهد بود
اما این نوشته اصلى نیست فقط یک تلنگر است ...
بناى بر تفصیل هم نیست، شاید در جایى دیگر تکمیل شود
مدتهاست عدهاى به فرماندهى هاشمى رفسنجانى دم از دولت وحدت ملى مىزنند ...
خاطرم هست یکى دو سال گذشته حزب مؤتلفه در تظاهرات قم نوشتههاى فراوانى را با چنین عنوانى به دست مردم داده بود ...
اما آیا واقعاً جناب هاشمى مىتواند عامل وحدت باشد؟
به عملکرد و سخنان وى، به انتخاب مطالب سایت رسمى وى، به نامهها و هشدارهاى وى ـ لااقل از سال 1384 به این سو ـ یک بار دیگر به دقت بنگرید ...
و پیدا کنید پرتقال فروش را ....
بسیج، جمع فداکارى از مردمند، براى مردم؛ تشکیل یک مجموعهاى در حرکت عظیم یک ملت مجاهد. حضور در دفاع، حضور در علم، حضور در هنر، حضور در سازندگى، حضور در سیاست، در فرهنگ، در کمک به مستضعفان، در کمک به درماندگان، در تولید، در فناورى، در پیشبرد مسائل گوناگون کشور، در ورزش، در درخششهاى بینالمللى، در هر کار خیر؛ این حرکت بسیج است؛ حرکتى مردمى، براى مردم، در دل مردم، از خود مردم، از همهى قشرها، زنان، مردان، جوانان، پیران، نوجوانان، از اصناف گوناگون؛ یعنى تشکیل یک مجموعهى حزبالله واقعى.بسیج سیاسى است، اما سیاستزده نیست، سیاسىکار نیست، جناحى نیست؛ بسیج مجاهد است، اما بىانضباط نیست، افراطى نیست؛ بسیج عمیقاً متدین و متعبد است، اما متحجر نیست، خرافى نیست؛ بسیج بابصیرت است، اما ازخودراضى نیست؛ بسیج اهل جذب است - گفتهایم جذب حداکثرى - اما اهل تسامح در اصول نیست؛ بسیج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است؛ بسیج طرفدار علم است، اما علمزده نیست؛ بسیج متخلق به اخلاق اسلامى است، اما ریاکار نیست؛ بسیج در کار آبادکردن دنیاست، اما خود اهل دنیا نیست. این شد یک فرهنگ.
فرهنگ بسیجى یعنى آن مجموعهى معرفتها و روشها و منشهائى که میتواند مجموعههاى عظیمى را در ملت به وجود بیاورد که تضمینکنندهى حرکت مستقیم و پایدار اسلامى آن ملت باشند. این یک تفکر است؛ در ذهن هم نیست، در خارج و در عینیت وجود دارد. حرکت بسیجى، سرنوشت ایران را، بلکه سرنوشت فراتر از ایران را تغییر داد، تعیین کرد. از روز اول، بسیجیان امام ما در میدانهاى گوناگون انقلاب تا پیروزى انقلاب و تا پس از انقلاب حرکتى کردند که ماندگار شد، الگو شد، یادگار ملت ایران در عرصهى تاریخ شد. امروز جوانان نیویورک و کالیفرنیا هم شعارهاى مردم مصر و تونس را تکرار میکنند، از آنها الهام میگیرند؛ انکار هم نمیکنند. جوانان مصر و تونس هم از حزبالله و حماس و جهاد اسلامى الهام گرفتهاند و فرا گرفتهاند و پنهان نکردند. و معلم اول در عصر جدید، بسیجىِ امام بزرگوار ما بود؛ که همه از بسیجىِ امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداکاران این انقلاب یاد گرفتند که چگونه میتوان اسطورههاى قدرت مادى را شکست، چگونه میتوان به نام خدا بتها را شکست، چگونه میتوان ایستاد، چگونه میتوان مقاومت کرد.
اینها حقایقى است که امروز وجود بسیج، عینیت بسیج، حرکت بسیج، هدفهاى بسیج، ما را به این حقایق آشنا میکند.
از بیانات رهبر انقلاب در دیدار اقشار نمونه ی بسیج سراسر کشور(6/9/90)
عید غدیر اگرچه شاخص شیعه امامیه است، ولى در واقع با مفهوم و محتوا و مضمون گستردهاى که این حادثه دارد، این عید متعلق به همهى مسلمانان، بلکه با توضیحى که عرض خواهم کرد، متعلق به همهى کسانى است که براى بهروزى انسان دل میسوزانند.
ما شیعیان این اعتقاد راسخ را که متکى به دلیل متقن و غیر قابل تردید است، دربارهى امیرالمؤمنین علىبنابىطالب (علیهالسّلام) داریم. این حدیث متواتر - یعنى حدیث روز غدیر - را که همهى محدثین بزرگ اسلام، از شیعه و سنى نقل کردهاند، مستند این عقیدهى متقن میدانیم.
پیغمبر اکرم در یک روز گرم و در یک نقطهى حساس، در مقابل چشم مردم، علىبنابىطالب (علیه الصّلاة و السّلام) را به عنوان امام مسلمین پس از خود و ولى امر امور اسلام معین کرد و به مردم معرفى کرد؛ «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه».(1) این عطف به آیات متعددى است که ولایت پیغمبر از سوى خداى متعال تثبیت شده است؛ «انّما ولیّکم اللَّه و رسوله»(2) و آیات متعدد دیگر. میفرماید: آن کسى که من ولى او هستم، این على ولى اوست. هر معنائى که ولایت در مورد پیغمبر دارد، همان معنا در مورد امیرالمؤمنین با این نصب پیغمبر و معرفى پیغمبر محقق است. این یک دلیل محکم و مستندِ غیر قابل تردید است. در این خصوص، بزرگان بحث کردهاند. لازم نیست وارد بحثهاى اعتقادى بشویم؛ این مسلّم است.
علىبنابىطالب را آن روز همهى مردم از نزدیک آزموده بودند؛ کسى نبود که نسبت به این نصب امیرالمؤمنین دچار تردید شود. روشن بود که این مرد فداکارِ مخلصِ داراى مرتبهى عالى ایمان و تقوا، شایستهى یک چنین حرکتى از سوى پیغمبر اکرم و در واقع از سوى خداى متعال است. نصب امیرالمؤمنین، نصب نبوى نبود؛ نصب الهى بود؛ این شأن پروردگار بود که پیغمبر این را به مردم مؤمن ابلاغ کرد.
امیرالمؤمنین آن روزى که به همراه پیغمبر وارد مدینه شد، یک جوان بیست و دو سه ساله بود. جوانهاى بیست و دو سه سالهى امروز رفتار خود را مقایسه کنند با آنچه که آن جوان ممتازِ در طول تاریخ بشریت از خود بروز داد. همین جوان بود که ستاره و قهرمان جنگ بدر شد؛ همین جوان بود که در جنگ احد آنچنان درخشید که همهى مسلمانها به عظمت کار او وقوف پیدا کردند؛ همین جوان بود که در امتحانهاى گوناگون، در غزوات پیغمبر، در ایستادگى در برابر فشار جبههى کفر و استکبارِ آن روز در کنار پیغمبر ایستاد؛ همین جوان بود که به دنیا تعلق خاطر پیدا نکرد. آن روزى که پیغمبر اکرم او را - که در عین حال جوان بود - نصب میکرد، این جوان در چشم مسلمانان عظمتى داشت که این عظمت براى کسى قابل انکار نبود. هیچ کس هم این را انکار نکرده است؛ نه در آن زمان، و نه در زمانهاى بعد.
ماجراى غدیر فقط نصب یک جانشین براى پیغمبر نبود. غدیر دو جنبه دارد: یکى جنبهى نصب جانشین است. جنبهى دیگر قضیه، توجه دادن به مسئلهى امامت است؛ امامت با همان معنائى که همهى مسلمین از این کلمه و از این عنوان میفهمیدند. امامت یعنى پیشوائى انسانها، پیشوائى جامعه در امر دین و دنیا؛ این یکى از مسائل اصلى در طول تاریخ طولانى بشر بوده است. مسئلهى امامت، یک مسئلهى مخصوص مسلمانها یا مخصوص شیعیان نیست. امامت یعنى یک فردى، یک گروهى بر یک جامعهاى حکمرانى میکنند و جهت حرکت آنها را در امر دنیا و در امر معنویت و آخرت مشخص میکنند. این یک مسئلهى همگانى است براى همهى جوامع بشرى.
ادامه بیانات...
من نجف که بودم، یک آدمى آمد از طرف یک گروهى، و بیشتر از بیست روز ـ بعضیها مىگویند بیست و چهار روز ـ آنجا ماند. هر روز هم آمد پیش من. من یک ساعت یا بیشتر به او مهلت دادم صحبت کرد. تمام صحبتش هم از قرآن بود و نهج البلاغه. تمام صحبتش. من سوء ظن به او پیدا کردم(1). و یادم آمد قصهاى که مرحوم سید عبدالمجید همدانى داشته است. نقل مىکنند یک نفر یهودى آمده بود پیش ایشان و مسلمان شده بود. بعد از یک چند وقتى، ایشان دیده بود ایشان خیلى مسلمان شده! خواسته بودش، گفته بود: تو من را مىشناسى؟ گفت: بله، شما از علمایید. مىدانید که من، مثلًا، اولاد پیغمبر هستم؟ مىدانید که من پدرانم مسلمان بودند؟ این همه، چه، چه. حالا هم عالم هستم در این جمعیت؟ بله، همه اینها را مىدانم خودت را هم مىشناسى؟ بله، یهودى زادهام.
همه پدرهایت یهودى بودند، خودت هم یهودى بودى و تازه مسلمان شدى؟ من یک معمایى پیشم هست. و او این است که چهطور تو از من بیشتر مسلمان شدى؟ چه شده است که تو اظهار اسلامت بیشتر از آنى است که ما هستیم. شنیدم که بعد مردک رفته و دیگر ایشان ندیدند او را. معلوم شد حیلهاى بوده براى یک کارهایى! از این حیلهها هست. من دیدم که این خیلى مسلمان شده و تمام حرفش از اسلام و نهج البلاغه و فلان؛ و در خلال حرفهایش مىدیدم که روى اعوجاج دارد مسائل را، حرفهایى را، مىزند. من هیچ حرف با او نزدم. فقط گوش کردم که بفهمم چه آدمى است فقط یک کلمهاى که او گفت که ما مىخواهیم قیام مسلحانه بکنیم، گفتم قیام مسلحانه حالا وقتش نیست، براى اینکه نیروى خودتان را از بین مىبرید و کارى ازتان نمىآید.
مدعیان اسلام
یک دستهاى از اینها که حالا شما مىبینید که اظهار اسلام مىکنند، و شاید از شما هم بیشتر اظهار اسلام مىکنند، از این سنخ جمعیت هستند که اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامى است که پیغمبر اکرم فرموده است. یک چیز دیگرى. وارونهاش مىخواهند بکنند به یک صورت دیگرى درآورند او را. همه چیزش را مىخواهند وارونه بکنند. در بین این افراد خیلى هستند که بسیار اسم اسلام را مىبرند و بسیار هم دلسوزى براى اسلام مىکنند، اما اگر دلسوزى بکنند براى آن اسلام خودشان؛ نه براى آن اسلام ما. و بعضى دیگر هم هستند که اصلًا نه، اعتقادى به اسلام هم ندارند، چنانچه به این انقلاب هم اعتقادى نداشتند، ولى حالا صد در صد اسلامى شدند و انقلابى. حالا شما نمىتوانید یک کسى را پیدا کنید که بگوید من انقلابى نیستم! همه هم مىگویند ما از اول بودیم! الآن همه اینهایى که مىآیند، مىگویند ما حبسها رفتیم، چه کردیم؛ مخالفتها کردیم در زمان طاغوت. حالا دیگر اسم آن رژیم پیش آنها هم «طاغوت» شده است! در صورتى که در دلشان این نیست. اینها الآن از اسلام مىترسند. سخت هم مىترسند. در صورتى که اسلام براى همه خوب است. لکن اینها وحشتشان زده است. البته براى خیانتکار، اسلام هم خوب نیست. هیچ دین توحیدى براى خیانتکارى خوب نیست ...
ـــــــــــــــــ
1. یکى از اعضاى گروهک مجاهدین خلق (منافقین)
منبع: صحیفه امام، ج10، ص460 و 461
هرچه دلها با مقولهى مهدویت آشنا شود و انس پیدا کند و حضور آن بزرگوار براى ما، ما مردمى که در دوران غیبت هستیم، محسوستر شود و بیشتر حس کنیم و رابطه بیشتر داشته باشیم، این براى دنیاى ما و براى پیشرفت ما به سمت آن اهداف بهتر خواهد بود.
این توسلاتى که در زیارات مختلف وجود دارد که بعضى از اینها اسانید خوبى هم دارد، اینها بسیار باارزش است. و توسل، توجه، انسِ با آن بزرگوار از دور. این انس به معناى این نیست که حالا کسى ادعا کند که من خدمت حضرت میرسم یا صداى ایشان را میشنوم؛ ابداً اینجور نیست. غالب آنچه که در این زمینه گفته میشود، ادعاهایى است که یا دروغ است، یا طرف دروغ هم نمیگوید، تصور میکند، تخیل میکند. ما کسانى را دیدیم. آدمهاى دروغگویى نبودند، اما خیال میکردند، تخیل میکردند؛ تخیلات خودشان را به عنوان واقعیت براى این و آن نقل میکردند! نبایستى تسلیم اینها شد. راه درست، راه منطقى. آن توسل، توسل از دور است؛ توسلى است که امام آن را از ما میشنود، انشاءاللَّه میپذیرد؛ ولو اینکه ما با مخاطب خودمان از دور داریم حرف میزنیم؛ اشکالى ندارد. خداى متعال سلامِ سلامدهندگان و پیامِ پیامدهندگان را به آن بزرگوار میرساند. این توسلات و این انس معنوى بسیار خوب و لازم است.
از فرمایشات رهبر معظم(دام ظله) در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت
روزهای آخر جنگ طرحی برای عملیات در محور کوشک و طلائیه تهیه شده بود و 300 الی 400 گردان آماده عملیات شدند. میزان موفقیت را بالای 70 درصد، اسرای دشمن را 5 تا 6هزار نفر و کسب غنائم بسیاری را هم برآورد کردهاند.
مقام معظم رهبری با آنکه موافق اجرای عملیات بودند، اما موافقت امام را نیز شرط دانستند، از این رو با حضرت امام تماس تلفنی گرفتند و پس از بررسی موضوع، پاسخ امام (ره) این بود: «من صلاح نمیدانم که این عملیات انجام شود» مقام معظم رهبری هم گفتند: «چشم، هر چه شما بفرمایید.»
فرماندهان تلاششان این بود که دوباره صحبتی با امام بشود، اما معظمله فرمودند: «ما همه همچون اسلحهای هستیم که گلنگدن آن کشیده شده، فشنگ هم آماده است و ما مثل همان گلوله هستیم که اگر امام انگشتش را تکان دهد و ماشه را بچکاند ما شلیک میشویم، اگر نه ما آماده و منتظر آن اشاره انگشت حضرت امام میمانیم.»
(مأخذ: مرکز خبر حوزه به نقل از نویسنده کتاب امیر حماسهها)
[بیان موضع حق]
ما از اخم قدرتهاى پوشالى دنیا هرگز نترسیدیم، ملاحظه نکردیم و نخواهیم کرد. ما حرف حق و موضع حق را صریح بیان میکنیم. موضع حق این است که مردم بحرین حق دارند؛ معترضند، اعتراضشان هم بجاست. با هر انسان صاحب بینشى در دنیا میخواهید این را در میان بگذارید، وضعشان را بگویید، نوع حکومت کردن به این مردم مظلوم را بگوئید، نوع کارى که حکامِ آنجا در استفادهى از این کشور کوچک کردند، تشریح کنید، تا ببینید دستگاه حاکم را محکوم میکنند یا محکوم نمیکنند.
[جنایتکاران فجایع بحرین]
اشتباه میکنند با مردم مواجه میشوند؛ فایدهاى ندارد. خب، ممکن است شما یک فشارى بیاورید، وحشیگرىاى بکنید، یک چند صباحى یک آتشى را خاموش کنید؛ لیکن خاموش نخواهد شد، روزبهروز عقدههاى مردم را بیشتر و غیظ آنها را شدیدتر خواهید کرد. یک وقت آنچنان زمام کار از دستتان در خواهد رفت که دیگر هیچ جورى نشود بخیه زد. اشتباه میکنند؛ هم آنها اشتباه میکنند، هم آن کسانى که از خارج از بحرین نیرو وارد میکنند، بشدت در اشتباهند؛ خیال میکنند با این حرفها میشود حرکت یک ملت را از بین برد.»
(از بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع مردم فارس)
در همین ارتباط بخوانید: خون مظلومان بحرین و دامان آل سعود
«به نظر من اولیترین نقطهای که انسان خوب است به فکر بیفتد، رابطهی خودش با خداست. اول سال که میشود انسان فکر کند که خب حالا این سال و قبلش هر جور بود، گذشت و الآن یک مقطع جدیدی است؛ یک رابطه جدیدی تعریف کنیم با خدای متعال.»
این جملات، بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب ایشان است.
فایل صوتی گزیدهی آن را از اینجا بشنوید.
یک روز بیشتر به آغاز سال جدید نمانده است و انشاءالله سال نو بر همه ملت سرافراز و آزاده ایران اسلامى مبارک باشد. اما این روزها، دل هر مسلمانى ـ مخصوصاً پیروان مکتب اهل بیت علیهمالسلام ـ از جنایات سعودىهاى وهابى و مزدوران ناصبىشان در بحرین خون است. و غم و اندوه این مظلومین بىدفاع و بىپناه، خوشحالى و سرور آغاز سال جدید را از ما گرفته است.
دعای جوشن صغیر ـ که دعای استغاثه مظلومان در برابر ظالمان است ـ در چنین مواقعی مجرب است. در جنگ 33 روزه مقاومت اسلامی علیه صهیونیسم متجاوز دبیرکل حزب الله از مردم خواست که این دعا را بخوانند. همچنین در درگیریهای نابرابر شیعیان پاراچنار با تروریستهاى وهابى، قرائت همین دعا، موجب بهبود وضع مردم شد.
روز پنجشنبه پیامکى از یکى از نمایندگان انقلابى و متعهد مجلس شوراى اسلامى ـ که رئیس یکى از کمیسیونها هم مىباشد ـ دریافت داشتم که عیناً آن را مىنویسم:
خواهر! برادر!
براى مظلومان بحرین چه کردهاید؟ هیچ؟ کارى از دستتان برنمىآید؟
مگر حدیث نبوى را نشنیدهاید آنجا که که مىفرمایند: «اگر فریاد کمکخواهى مسلمى را بشنوید و به فریادش نشتابید، مسلم نیستید!»
جهت نجات مردم مظلوم بحرین از امشب به مدت سه شب، «دعاى جوشن صغیر» را بخوانیم.
زیاد نیست! به مسلمانماندنش مىارزد!
به دوستان بفرستید
* * *
پىنوشت:
1. خواندن این دعا ـ به هر مقدار ممکن و حداقل به مدت سه شب ـ توصیه مىشود.
2. دوستانى که به عربى مسلط نیستند، حتماً ترجمهاش را هم بخوانند. خیلى دعاى پرمغز و بامحتوایى است.
3. دعای جوشن صغیر در کتاب مفاتیح الجنان وجود دارد. متن، ترجمه و صوت این دعاى شریف از [ اینجا ] قابل دسترسی است.
بدون تبیین و تبیین بلیغ، قطعاً هیچ فکرى و هیچ اندیشهى متقنى، توفیق رواج و اعتقاد عمومى را پیدا نخواهد کرد. و شهدا عملاً کار بزرگى را انجام دادند. این کار بزرگ را باید تبیین کرد. ...
سعى کنید در تبیین، عنصر اتقان مطلقاً به دست فراموشى سپرده نشود؛ اتقان. اتقان خیلى مهم است. گاهى اوقات انسان خیال میکند براى شیرین کردن یک قضیه در چشم مخاطبین، باید آن را با پیرایهها و اغراقهائى بیامیزد؛ بعد که از یک افق بالاترى نگاه میکند، مىبیند نه، این پیرایهها - چون مصنوع ما بود - نه فقط بر ارزش آن عنصر حقیقى نیفزود، بلکه گاهى از آن کاست. اتقان را در نظر بگیرید و روایت را روایت صحیح قرار بدهید؛ نگذارید روضهخوانى براى شهدا، به سرنوشت روضهخوانى براى سیدالشهداء (علیه الصّلاة و السّلام) - در دورههائى - دچار بشود. همان چیزى که هست را بیان کنید؛ منتها بیان هنرمندانه. ما میخواهیم کمبودهاى هنرمندى خودمان را در تبیین حوادث عاشورا، با اضافه کردن افزودنىهاى غیرلازم پر کنیم؛ در حالى که نه، اگر ما بلد باشیم و ما هنرمند باشیم، هیچ افزودنىاى لازم نیست.
از بیانات رهبر معظم انقلاب، در دیدار مسئولان مؤسسه روایت سیره شهدا